بایگانی برچسب: داستان های اخلاقی

?این داستان: برای رفتن آماده هستی؟

داستان های اخلاقی ?این داستان: برای رفتن آماده هستی؟ ✍گويند؛ صاحب دلى، براى کاری وارد جمعی شد. حاضرین همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند كه پس از انجام کارهایش پند گويد، او نیز پذيرفت. کارهایش که تمام شد، همگی نشستند و چشم ها به سوى او بود. مرد صاحب دل خطاب به جماعت گفت: ای مردم! ?هر كس …

ادامه نوشته »

✍مقیم لندن بود. تعریف می کرد که…

#داستان_های_اخلاقی ✍مقیم لندن بود. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 پنی اضافه تر می دهد! می گفت: «چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنی اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنی را …

ادامه نوشته »

پسر به سفر دوری رفته بود…

داستان های اخلاقی ✍پسر به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند …مادرش دعا می کرد که او سالم به خانه باز گردد. هر روز به تعداد اعضای خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آن جا می …

ادامه نوشته »