#داستان_های_اخلاقی شهید مهدی #کبیرزاده ✍اعتصاب ?یک روز آمد و پرسید: «باباجان! #خمس اموالت رو دادی؟!» ?تعجب کردم؛ با خودم گفتم: «پسرِ دوازده _ سیزده ساله رو چه به این حرفها؟!» با اینکه پایبندی خاصی به مسائل شرعی داشتم، حرفش را به شوخی گرفتم و گفتم: «نه پسرم، ندادم؛ امسال رو ندادم». ?از فردای آن روز دیگر لب به غذا نزد …
ادامه نوشته »