بایگانی برچسب: گرچه می دانم چرا دلواپسی آقا ! ولی

گرچه می دانم چرا دلواپسی آقا ! ولی

گرچه می دانم چرا دلواپسی آقا ! ولی غصه ی ما را نخور، يک روز آدم می شويم ما که با خشکيدگی چشمه های چشممان روضه ی جدت که باشد مثل زمزم می شويم دوستت داريم اما حيف عاشق نيستيم… بعد از اين عمری اگر باقی ست کم کم می شويم

ادامه نوشته »