منقبت دوازدهمين ستاره هدايت

منقبت دوازدهمين ستاره هدايت

افسوس كه عمرى پى اغيار دويديم
از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم
سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم
جز حسرت و اندوه متاعى نخريديم
پس سعى نموديم كه ببينيم رخ دوست
جان ها به لب آمد، رخ دلدار نديديم
ما تشنه لب اندر لب دريا متحيّر
آبى به جز از خون دل خود نچشيديم
اى بسته به زنجير تو دل هاى محبّان
رحمى كه در اين باديه بس رنج كشيديم
چندان كه به ياد تو شب و روز نشستيم
از شام فراقت چو سحر گه ندميديم
اى حجّت حقّ پرده ز رخسار برافكن
كز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم
ما چشم به راهيم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غير خيال تو رهيديم
اى دست خدا دست برآور كه ز دشمن
بس ظلم بديديم و بسى طعنه شنيديم
شمشير كَجَت ، راست كند قامت دين را
هم قامت ما را كه ز هجر تو خميديم
اى صاحب ولايت و والاتر از همه
اى چشمه حيات و افاضات دائمه
اى ابتداى خلقت و سر حلقه وجود
اى انتهاى سلسله اولياء همه
از جلوه تو، خلقت عالم شروع شد
از عمر تو، به دور زمان ، حُسن خاتمه
شاها به افتخار قدوم شريف تو
شد سامرا به عالم ايجاد عاصمه
يابن الحسن بيا، كه شد از روز غيبتت
دنيا پر اضطراب و بشر در مخاصمه
از سينه هاست ، نعره صلح و صفا بلند
و ز كينه هاست ، فكر همه در مهاجمه
مشكل بود، كه جمله حقّ بشنود كسى
كز باطل است ، گوش بشر پر ز همهمه
قرآن ، كه (لا يَمسُّه اِلاّ المُطهَّرُون )
با رأى هر كسى ، شده تفسير و ترجمه
تا دولتِ جهانىِ خود را به پا كنى
دادت خدا شجاعت و نيروى لازمه
حكم تو عدل مطلق و فرمان داور است
حاجت نباشدت به شهود و محاكمه
ز آن سركشان ، كه مردم دنيا به وحشتند
قلب سليم و پاك تو را نيست واهمه
با اين قواى جهان گير ظالمان
تنها توئى اميد بشر، يا ابن فاطمه (ع )
اى پرچم شكوه تو بر آسمان بلند
يك ره ، نظر فكن به علمدار علقمه
بنگر به خاك و خون ، عَلَم سر نگون او
گوئى كه با درفش تو دارد مكالمه
امشب (حسان ) به ياد تو از غصّه فارغ است
هر دم كند دعاى ظهور تو، زمزمه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.