1 تشكيل مجامع جهانى و تنظيم اعلاميّه حقوق بشر

1 تشكيل مجامع جهانى و تنظيم اعلاميّه حقوق بشر

 

مى دانيم جنگ جهانى اوّل و دوم كه بى شباهت به حالت جنون

ادوارى در عالم بشريّت نبود، در برابر اثرات مرگبارش، آثار بيدار كننده اى از خود به يادگار گذاشت.

به دنبال جنگ جهانى اوّل، «جامعه ملل» تشكيل شد; اما چيزى نگذشت كه با غرّش توپهاى جنگ جهانى دوم، بقاياى آن در هم فرو ريخت.

ولى همان تجربه كوتاه مدّت سبب شد كه پس از پايان جنگ جهانى دوم، اساس نسبتاً محكمتر براى يك مركز و مرجع جهانى، به نام «سازمان ملل متّحد» چيده شود، و منشور جالبى به عنوان «اعلاميّه حقوق بشر» تنظيم گردد.

انكار نمى كنيم كه بسيارى از موادّ آن شبيه همان ضرب المثل معروف خودمان درباره «زنگ» و «گربه» است و كسى را نمى توان پيدا كرد كه در شرايط كنونى اين زنگ به گردن آن گربه بياويزد; ولى اين را نيز نمى توان انكار كرد كه اين گام با تمام نقايصش گام مهمّى است كه برداشته شده، و حدّاقل همه مردم جهان به درستى اين طرز فكر ايمان دارند، هرچند در عمل پايشان لنگ است!

خوب ملاحظه كنيد آيا موادّ زير را كه از «اعلاميّه جهانى حقوق بشر» نقل كرده ايم همانها نيست كه در بحثهاى گذشته دنبال آن مى گشتيم؟!

 

مادّه اول : تمام افراد بشر آزاد به دنيا مى آيند، و از لحاظ حيثيّت و حقوق با هم برادرند ـ همه داراى عقل و وجدان مى باشند; و بايد نسبت به يكديگر با روح برادرى رفتار كنند…

مادّه سوم : هر كس حق زندگى و آزادى و امنيّت شخصى دارد…

مادّه پنجم : احدى را نمى توان تحت شكنجه، و يا مورد مجازات و رفتارى موهن و ظالمانه، يا برخلاف شؤون انسانيّت، قرار داد.

مادّه ششم : هر كس حق دارد كه در همه جا، به عنوان يك انسان، در برابر قانون شناخته شود.

مادّه هفتم: همه در برابر قانون مساوى هستند، و حق دارند بدون تبعيض و با رعايت تساوى حقوق، از حمايت قانون برخوردار شوند…

مادّه بيست و ششم: هر كس حق دارد از آموزش و پرورش بهره مند شود،… آموزش و پرورش بايد طورى هدايت شود كه شخصيّت انسانى هر كس را به حدّ اكمل رشد آن برساند و احترام حقوق و آزاديهاى بشر را تقويت كند…

مادّه بيست و نهم: هر كس در مقابل آن جامعه اى «وظيفه» دارد، كه رشد آزاد و كامل شخصيّت او را ميسّر سازد.

 

و بالاخره آخرين مادّه اين اعلاميّه جهانى راه را براى تمام سوءاستفاده جويان مى بندد:

 

مادّه سى ام: هيچيك از مقرّرات اعلاميّه حاضر نبايد طورى تفسير شود كه متضمّن حقّى براى دولتى، يا جمعيّتى، يا فردى، باشد كه به موجب آن بتواند هر يك از حقوق و آزاديهاى مندرج در اين اعلاميّه را از بين ببرند، و يا در راه آن فعّاليّتى نمايند.

 

مجدّداً يادآور مى شويم كه آنقدر خوش باور نيستيم كه اين شعارهاى زيبا و دل انگيز را كه در شرايط نابسامان دنياى كنونى، شبيه «رؤياى شيرين و دلپذيرى» است كه تا مرحله تحقّق خارجى فاصله بسيار دارد، امورى انجام يافته تصوّر كنيم، و يا ضعف و ناتوانى اين

مجامع بزرگ جهانى را از حلّ بسيارى از مشكلات ناديده بگيريم.

ولى نبايد همانند افراد منفى باف، وجود آن را كه دليل بر وارد شدن بشريّت در يك مرحله جديد تاريخى است ناديده بنگاريم.

مى دانيم «سازمان ملل متّحد» در واقع حكم يك «سازمان مادر» را دارد، و از آن شعبى منشعب مى گردد كه يكى از آنها «شوراى امنيّت» است.

تفاوت اين «فرزند» با آن «مادر» در آن است كه «آن» قدرت اجرايى ندارد و مصوّباتش يك سلسله توصيه هاى رسمى، به كشورهاى جهان است.

به همين دليل، گاهى افراد بدبين، از اين مجمع جهانى، به عنوان «ميز خطابه» يا «تالار سخنرانى جهانى» يا «پارلمان بى دولت» و مانند آن تعبير مى كنند; ولى هر چه هست اين فايده را دارد كه همه كشورهاى جهان در رأى گيرى بر اساس «مساوات و برابرى» در آن شركت دارند، و مصوّباتش تأثير روانى و معنوى قابل ملاحظه اى در افكار عمومى مردم جهان دارد.

امّا فرزندش «شوراى امنيت» توانايى كافى و قدرت اجرايى دارد! و اگر بخواهد مى تواند مصوّبات خود را پياده كند، ولى متأسّفانه قدرت كافى براى رأى گيرى ندارد; زيرا قدرتهاى پنجگانه (آمريكا و شوروى و چين و فرانسه و انگليس) كه عضو دائمى و ابدى! شورا هستند; هر يك به تنهايى مى تواند با رأى منفى خود همه تصميمها را خنثى كند; و اين حقّ «وتو» كه علامت يادگارى از عهد استعمار بر پيشانى اين مركز

مهمّ جهانى است، آن را غالباً در تصميمهاى مهم فلج مى سازد!

بنابراين، يكى قدرت اجرا دارد و تصويب نمى كند، و ديگرى تصويب مى كند و توانايى بر اجرا ندارد!

امّا با تمام اين اشكالات همين «مركز نيم بند» سازمان ملل و دستاوردهايش، همين كانون پر سر و صداى كم اثر، اگر از انصاف نگذريم تا كنون توانسته است كارهايى ـ هر چند كوچك ـ انجام دهد; و قطع نظر از كارش، همين صورت ظاهرش، دليل بر اين است كه طرز فكر جديدى در دنيا در حال تكوين است كه از مراحل «نيمه جدّى» و يا حتّى شبيه به شوخى آغاز شده، و به سوى مراحل جدّى تر در حال حركت است; به دليل اينكه تمام كشورهاى جهان با تمام اختلافهايى كه در مكتب و روش دارند احساس نياز به وجودش مى كنند; و كنار رفتن از آن را بسيار بد مى دانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.