شهید مصطفی چمران

اگر خواستند ما را یاد کنند به ما لطف کنند، با خواندن قرآن و نماز روح ما را شاد کنند. داوود قاسمی

از در آمد تو. گفت «لباساى نظامى من كجاست؟ لباسامو بيارين.» رفت توى اتاقش، ولى نماند. راه افتاد بود دور اتاق. شده بود مثل وقتى كه تمرين رزم تن به تن مى داد. ذوق زده بود. بالأخره صبح شد و رفت. فكر كرديم برگردد، آرام مى شود. چه آرام شدنى! تا نقشه ى عمليات را كامل كند و نيروها را بفرستد منطقه، نه خواب داشت نه خوراك. مى گفت «امام فرمودن خودتون رو برسونيد كردستان.» سر يك هفته، يك هواپيما نيرو جمع كرده بود. شهید مصطفی چمران
منبع : برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | رهي رسولي فر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.