ياد ما از امام عصر، ياد او از ماست

ياد ما از امام عصر، ياد او از ماست

در صفحات گذشته ديديم که امام عصر عليه السلام در نهايت بنده پرورى ومحبت نسبت به شيعيان، چگونه در سرداب مقدس، در ميان مناجاتهاى خويش به ياد آنان بوده وبراى آنان دعا واستغفار نموده است، وياد آور شديم که در توقيع شريف خود خطاب به شيخ مفيد فرموده اند: انا غير مهملين لمراعاتکم ولا ناسين لذکرکم ولو لا ذلک لنزل بکم اللاواء واصطلمکم الاعداء.(16)

به تحقيق ما در رعايت شما اهمال نمى ورزيم وياد شما را فراموش نمى کنيم، وگر نه بلا بر شما نازل مى شد ومورد ستم دشمنان قرار مى گرفتند. ونيز در روايات عرضه اعمال مى بينيم که ائمه صلوات الله عليهم اجمعين چگونه به هنگام مطالعه نامه اعمالمان در هر صبح وشام به ياد ما بوده ومهربانانه ما را مشمول ادعيه خير خود قرار داده اند. اينها نشانه هايى بارز وگوياست از ياد ووفاى آنان وامام عصر ارواحنا فداه خصوصا نسبت به شيعيانى که به ياد آن سروران بوده ودر وفادارى به پيمان ولايتشان پايدارند. از سوى ديگر، با توجه به دلايل عقلى ونقلى، وجود نورانى امام وولى، در سلسله علل فاعلى ما هستند، پس اگر لحظه اى سايه لطف وعنايتشان را از سر ما برگيرند هيچ وپوچ خواهيم شد. بر مبناى تقدم معشوق به انواع تقدم در نظام آفرينش، عشق اول از وى سر مى زند وخالق هستى که فيض وعنايت محبتش بر سر مخلوقات سايه گستر است بر آنان لطف هميشگى دارد. امام عصر ارواحنا فداه نيز که در اين نظام در پيشاپيش صفوف آفريدگان است، محبت وعشقش ب صنائع خود(17) پيشاپيش محبت آنان بدوست.

پس:

عشق از معشوق اول سرزند   تا به عاشق جلوه اى ديگر کند

بنابر اين، ذکر وياد که آيتى درخشان وموجى از اين درياى پر خروش است ودر قلب محب تلاطم ايجاد مى کند نيز از اين ويژگى برخوردار است. در داستان ذکر نيز اول محبوب است که از محب خويش ياد مى کند واين ياد در قلب محب جلوه گر شده، به ياد محبوب مى افتد. شاهد زيبائى بر اين مدعا، گفتار درربار امام على عليه السلام است: الذکر ليس من مراسم اللسان ولا من مناسم الفکر ولکنه اول من المذکور وثان من الذاکر.(18)

ذکر رسم زبان وتوجه صرف فکر نيست ولکن اول از جانب وسپس از ذاکر است. ذکر نسيمى سطحى وزودگذر نيست که بر زبان بگذرد بلکه از دل وجان محبوب ريشه گرفته، آن گاه بر زبان محب جريان مى يابد. در حقيقت، اين شعاع تابش خورشيد فروزان عشق وذکر معشوق است که در سراپاى عاشق حرکت وجنبش مى آفريند واشاره عنايت محبوب است که محب را به ياد وذکر او وا مى دارد ووصف بزرگوارى وکرامت اوست که توفيق سلام وعرض ارادت در آستان خود را به عاشق ياد مى دهد. آرى، اين کمال بنده پرورى وفقير نوازى قبله آمالمان وکعبه دلهايمان امام زمان عليه السلام است که دلسوختگان وپاکباختگان شيفته جمال خود را غرق در امواج محبتش نموده وزبانشان را به عبارت الهى سلامش مترنم مى گرداند ومجالشان مى دهد تا از سوز دل فرياد بر آورند: السلام لعيک يا حجه ا لله! السلام عليک يا خليفه الله! جذيه وکشش باطنى اوست که پرچم پر افتخار ولايت را بر سر وجان شيعيان به اهتزاز در مى آورد وبلکه نماز اوست که جان نمازهاست وشيفتگان را به معراجگاه نماز مى کشد، صوم اوست که سوختگان را به امساک از اشتغالات به غير او دعوت مى کند، قرائت قرآن اوست که شيعيان را به جانب قرآن گسيل مى دارد، بيداريهاى شب اوست که خوب از چشم منتظران عاشقش مى ربايد وناله هاى جانسوز شبانه اوست که فرياد ناله از نهاد بيدار دلان عاشق بلند مى کند، فرياد رسيها ودستگيريهاى اوست که روح اعانت وهميارى را در پيروان صادقش زنده مى کند، وخلاصه همه حرکات وگامهاى محب در مسير قرب خداوند، همه وهمه، اول به اشاره اوست وسپس در عاشق راستين متجلى مى گردد. وسرانجام در يک جمله: در باطن وعمق وروح عاشق، محبت وعشق معشوق است که در روح او موج ايجاد مى کند ودل وجانش را به تب وتاب مى افکند.

در اندرون من خسته دل ندانم کيست   که من خموشم واو در فغان ودر غوغاست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.