دل آرايى نامحدود محبوب

دل آرايى نامحدود محبوب

از خزانه خدادادى دل، اصل واساس محبت وآثار وخواص آن را باز شناختيم واکنون جاى آن است که با بازگشتى کوتاه به اين منبع عظيم الهى، يعنى همان پهنه پهناور عالم فطرت، خصايص محبوب را نيز دريابيم. از آنجا که انسان بنابر خاصيت زيبا طلبى وجمال جوئى خويش هماره در جستجوى دلدارى به نهايت زيباست ومحبوبى را مى پسندد که جمال ودلارائى اش خارج از حد توصيف باشد، آن هنگام که چنين معشوقى زيبا را يافت شيداى جمال او شده، در کمالات بى نظيرش، واله وحيران مى گردد واين تحير وسرگردانى از عدم احاطه او به جمال وکمال محبوبش سرچشمه مى گيرد. اين محبوب، همان معبود يکتا ومورد وله وتحير عاشق، يعنى الله است که بر حسب کلمه، ترکيبى از الف ولام تعريف واله است که مستعمل در معناى عام معبود مستور از حواس مى باشد، اما مقصود از آن، همان معبود فطرى عاشقان است واين نام، نشان آن بى نشان وعلامت آن بى حد مى باشد، چرا که او را وصف واصى موصوف نمى کند واسمى او را محدود نمى سازد.

آرى، چنين محبوبى هرگز به وصف نگنجد که اکبر من ان يوصف!(22)

ونتوان او را با هيچ محبوبى مقايسه نمود که: کنهه تفريق بينه وبين خلفه.(23)

کنه او جدائى ميان او وخلق اوست. واين معبود، معهود فطرى انسانها ومعروف قلبى عالميان است که آن هنگام که در هنگامه عهد الست خويش با او پيمان محبت وبندگى بسته اند سرگشتگى جمال بى منتهاى او را نيز بلى گفته اند، واز اين روست که انسن فطرى در حالت خلوص وباکى خود هرگز پرستش چنين پروردگار پاکى را ترک نمى کند وبه معبودهاى دانى روى نمى آورد که او در جستجوى زيبائى ودلارائى بى انتها ونامحدود ونامتعين است که گمشده خود را جز در پرستش ذات بى همتاى الله نمى يابد وجز با ياد او وبا پرستش او آرام نمى گيرد وبدين منظور در مقدمه وپيش از آنکه به نداى ملکوتى الله زبان گشايد با جاروب لا تمامى محبوبهاى دروغين ومحدود ومتناهى را از صفحه دل مى روبد وگنجينه قلب را جايگاه اختصاصى او مى گرداند که: القلب حرم الله فلا تسکن فى حرم الله غير الله.(24)

قلب حرم خداست، پس در حرم خدا غير او را جاى مده. در بيان موجز وکوتاه از زيبائيهاى بى نهايت وکمالات غير قابل تصور محبوب يگانه، به گفته هائى از محبان صادق وصادقان در محبت، ائمه اثنى عشر عليهم السلام بسنده مى کنيم: امير المؤمنين عليه السلام فرمودند: الله معبوديست که خلق در او متحيرند وبه او پناه مى برند. الله از ديدگان پنهان واز خاطرات واوهام ذهن پوشيده است.(25)

امام باقر عليه السلام فرمود: الاحد الفرد المتفرد والاحد والواحد بمعنى واحد وهو المتفرد الذى لا نظير له.(26)

احد يعنى تک، واحد وواحد يک معنى دارد يعنى تک که نظير ندارد. – امام زين العابدين عليه السلام نيز در تبيين لغت صمد مى فرمايند: الذى لا جوف له.(27)

آنچه درون تهى نيست. – امام حسين عليه السلام فرمودند: صمد يعنى آن کسى که (لم يلد ولم يولد، ولم يکن له کفوا احد).(28)

پس محبوب يکتاى آفرينش صمد است، يعنى او از چيزى جدا نگشته وچيزى از او جدا نمى گردد واو را شبه وندى نيست. واين همان زبان فطرت ونداى وحى است که از زبان پيامبر صلى الله عليه وآله به گوش مردم رسيد که الله اکبر وبا نداى اکبر خويش هر شبه ومثلى را نفى نموده، به بانگ بلند فرياد بر مى آورد که او از توصيف خلق، منزه است وبه ساحت قدس ربانى اش وصف هيچ واصفى راه نمى يابد که: (سبحان الله عما يصفون الا عباد الله المخلصين).(29)

منزه است خداوند از آنچه توصيف مى کنند مگر بندگان مخلص خداوند. بنابر اين، جمال وکمال وزيبائى محبوب به حد بى حدى است وهيچ توصيف وتعريفى جز از زبان خود او شايسته نيست. در نظام خلقت از نظر محبوبيت در مرحله بعد از الله وبه اذن او، اين انسانهاى کامل ونمونه هاى گوياى بندگى اله يعنى پيامبر اکرم وجانشينان معصوم او سلام الله عيهم اجمعين هستند که تحقق بخش راستين محبت الهيه اند وانسانهاى حق پرست را در خويش واله وشيدا نموده اند واين وله وشيدائى به آن سبب است که طفل خرد اينان را به اوج کمال آنان راهى نيست، با توجه به اينکه آنان در مسير بندگى وکمال خويش هر زمان پاى به قله اى ديگر مى گذارند ودرجه اى ديگر اوج مى گيرند وبه شهادت ذکر وتقبل شفاعته وارفعه درجته.(30)

لحظه اى در مقامى ايستائى ندارند. آرى، اين چنين است جمال جانشينان وذريه پاک پيامبر صلى الله عليه وآله که امام رضا عليه السلام مى فرمايند. الامام واحد دهره، لا يدانيه احد ولا يعادله عالم ولا يوجد منه بدل ولا له مثل ولا نظير مخصوص بالفضل کله من غير طلب منه له ولا اکتساب، بل اختصاص من المفضل الوهاب. فمن ذا الذى يبلغ معرفه الامام او يمکنه اختياره؟! هيهات هيهات، ضلت العقول وتاهت الحلوم وحارت الالباب وخسئت العيون وتصاغرت العظماء وتحيرت الحکماء وتقاصرت الحلماء وحصرت الخطباء وجهلت الالباء وکلت الشعراء وعجزت الادباء وعييت البلغاء عن وصف شان من شانه او فضيله من فضائله واقرت بالعجز والتقصير، وکيف يوصف بکله او ينعت بکنهه؟!(1)

امام يگانه دهر است که کسى بن مقام قرب او راه نمى يابد ودانشمندى است که در علم خود او را ترازى نيست وجانشينى برايش يافت نمى شود، مثل ومانند ندارد وتمامى فضائل را به خويشتن اختصاص داده که هرگز آنها را از جائى واز کسى اکتساب ننموده بلکه عنايتى مخصوص از جانب خداوند صاحب فضل وبخشنده است. پس چه کسى را ياراى دستيابى به کنه صفات او وانتهاى معرفت وشناخت اوست ويا براى چه کسى امکان انتخاب امام وجود دارد؟! هيهات، هيهات! خردها دروادى عظمت امام گمراه، عقلها سرگردان، انديشه ها حيران وچشمها از ديدن حقيقت او ناتون اند. در برابر او بزرگان احساس کوچکى، حکما احساس تحيرو خردمندان ابراز قصور مى کنند. گويندگان در تنگناى معانى گرفتار واهل بصيرت درباره آنان نادان اند وشاعران واديبان وبليغان به لکنت افتاده اند. تمامى اينان کوچکتر از آنند که بتوانند حتى شانى از شئون وفضيلتى از فضائل او را بيان کنند واز اين رو به عجز وناتوانى خويش معترف اند. پس، چگونه مى توان تمامى ابعاد شخصيت گرامى اش را توصيف ويا کنه (اطوار وجود) او را تعريف نمود؟! بنابر اين، جمال ودلارائى محبوبهاى ما – يعنى ائمه صلوات الله عليهم اجمعين – در مقايسه با زيبائى تمامى مخلوقات، بى انتها وباذن الله وقدرته سر سبد گلهاى آفرينش اند. ودر زيبائيهاى سيرتى وصورتى سر آمد ديگر مخلوقات بوده، گوى سبقت از همگان ربوده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.