حسین جانم❄️

حسین جانم❄️

چند روزی میشد که در اطراف کانی مانگا در غرب کشور کار می‌کردیم.
?شهدای عملیات والفجر چهار را پیدا می کردیم. اواسط سال 71 بود.
✳️از دور متوجه پیکر شهیدی داخل یکی ازسنگرها شدیم. سریع رفتیم
جلو. همانطور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت
کرده و شهید شده بود.
?خواستیم که بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم ، درکمال
حیرت دیدیم در انگشت وسط دست راست او انگشتر است‼️
ازآن جالب تر اینکه تمام بدن کاملاً اسکلت شده بود ، ولی انگشتی که
انگشتر در آن بود ،کاملاً سالم وگوشتی مانده بود. همه ی بچه ها دورش جمع شدند.
?خاک های روی عقیق انگشتر را پاک کردیم . اشک همه مان در آمد.
روی آن نوشته شده بود: « حسین جانم »
????????????
بانشر شهید هادی در محضر شهدا باشید.
@Nashrhadi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.