❤️ #دلنوشته

❤️ #دلنوشته

بسم رب ابراهیم
سلام علی ابراهیم
من یک دختر بیست و سه ساله مذهبی هستم که خیلی مقید به مذهبیات و اهل بیت و شهدا هستم. نمیخام اغراق بکنم ولی تا چند سال قبل در حد خیلی مذهبی بودم و عاشق اهل بیت و شهدا و رهبری الانم هستم.. ولی نه به اندازه سه چهار سال قبل دلیلش را هم میگویم.

من تقریبا سه چهار سال قبل راهی را که راه خدا و اهل بیت و شهدا و ولایت فقیه بود به نوعی گم کردم یعنی میتوانم بگویم از روی غفلت یا هوای نفس و وسوسه های شیطانی در راه کج گرفتم که خیلی از جوانان مذهبی گرفتار چنین راه هایی می‌شوند و با عضویت در گروه های مختلط آن هم به اسم مذهب و صحبت و گفتگو کردن با نامحرم به اسم مذهب و دین چه دختر چه پسر؛ قریب به اتفاق گرفتار چنین گفتگوهایی میشوند و بعد هم مثلا عاشق میشنود به گفته خودشان وقتی هم میگویی این راهش نیست ،میگویند چرا مگر مذهبی ها دل ندارند و آدم نیستند و از این حرف ها،بهتر است زیاد به جزئیات وارد نشنویم، میخواستم بگویم من خودم هم متاسفانه و بدبختانه نمیدانم چرا و چگونه، یا از روی غفلت از خداوند و اهل بیت و شهدا یا از روی آگاهی گرفتار چنین گفتگوها و صحبت هایی شده بودم
البته کم رنگ تر که متاسفانه مدتی طول کشید??..

بعد از یکی دو ماهی انگار یک تلنگر بسیار قوی بر من وارد شود و من را از این راه پر از خطا و پر پیچ و خم و لغزش شیطانی آگاه کند،ان هم چند روز مانده به ماه عزای اربابم که انگار دنیا روی سرم خراب شود و ب حالت بسیار عجیب روحیه ام دگرگون و آشفته شود و من را پیش ارباب و شهدا روسیه و شرمنده نماید که با عنایت و لطف بی حد اربابم اباعبدلله و شهدا راهی را که رفته بودم را برگشتم و بعد از مدت زمانی غفلت ،دوباره در راهی قرار بگیرم که راه خدا و اهل بیت و شهدا ست. بعد از آن تقریبا یک ،یک و نیم سال قبل در اکثر کانال های مذهبی مطالبی را در مورد شهدا میدیدم مخصوصا برادر شهیدم شهید هادی?ولی متاسفانه زیاد توجهی نمی‌کردم و مطالب را رد میکردم. اسمش را خیلی کم شنیده بودم و اصلا نمی‌دانستم شهید دفاع مقدس هست و فکر میکردم از شهدای مدافع حرمه،و خیلی کم در باره شهید می‌دانستم ،بهتر است بگویم چیزی نمی‌دانستم. بعد نمیدانم چه شد لطف خداوند و عنایات خود شهید هادی بود که رفتم مطالبی رو در مورد شهید هادی پیدا کردم،تحقیق کردم و کم کم یک آشنایی جزئی پیدا کردم با شهید بطوری که کتاب سلام بر ابراهیم هر دو جلد را پیدا کردم و با توجه و علاقه خاصی کتاب را مطالعه کردم و کم کم علاقه خاصی به شهید و خصوصیات و ویژگی های خدایی شهید پیدا کردن به حدی که دیگر نمی‌توانستم به برادر هادی فکر نکنم. و این بود که هر روز علاقه من به شهید عزیز پهلوان هادی، هادی دلها ،هادی زندگی ام بیشتر و بیشتر شد و همیشه احساس میکنم که حواسش ب من هست با این که متاسفانه و با ابراز نهایت شرمندگی هر از گاهی من از ایشان غافل میشوم ولی هرگز شهید هادی از من غافل نمی‌شنود به گونه ای که وقتی خطایی میکنم بعد از چند دقیقه احساس خجالت و شرمندگی میکنم و می‌گویم من که ادعای رفاقت با شهید هادی را دارم چرا این خطا و اشتباه را انجام می‌دهم و این میشود که سعی میکنم که حداقل به خاطر شهید هادی هم که شده دیگر این خطا را انجام ندهم و به قول شهید هادی ،کاری را بکنم که رضایت الهی را در خود داشته باشد مثلا همین گناه نکردن هم ب خاطر خدا و اهل بیت و شهدا باشه و رضایت ایشان رو در خود داشته باشه..

خلاصه این قطعا درست هست که شهید هادی حتی بعد شهادت هم هادی زندگی ما ادم هاست و راهنمای بسیار خوبی در انتخاب راه خدا می‌باشد و بیشتر از خود ما حواسش به ماست و بیشتر از ما برای ما و رفع مشکلات و گرفتاری های ما دعا می‌کند. چون شهید هادی نظر کرده خدا و حضرت زهرا و سایر ائمه و حضرت ولی عصر هست. همانطور که در کتاب سلام بر ابراهیم آمده که یکی از رفقای شهید هادی در جنگ زخمی میشنود و یک مرد نورانی می آید و به ایشان میگوید تا لحظه ای دیگر دوست ما برای کمک می آید و آن دوست شهید هادی بوده،
ان شااااااااااااااالله شهید هادی واسطه ای باشد بین ما و خداوند و اهل بیت ،که هرگز از راه خداوند بیرون نرویم و ما را در رسیدن به اهداف الهی مان و رفع گرفتاری های مان کمک کند.

در پایان بی نهایت از برادرم شهید هادی ممنونم که مرا هم به این راه خوانده ،ان شالله که تنهایمان نگذارد و همه آنهایی را که طالب شهادت از نوع گمنامی هستند برساند ان شالله??
ببخشید که متن طولانی شد
اجرتون با برادر شهیدم ،شهید هادی?

✅ @EbrahimHadi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.