55. پرهيز از اظهار نياز در نزد دشمن

55. پرهيز از اظهار نياز در نزد دشمن

يكى از تهيدستان پاك نهاد بر اثر اضطرار و ناچارى ، گليمى را از خانه يكى از پاك مردان دزديد. قاضى دستور داد تا دست دزد را به خاطر دزدى قطع كنند.
صاحب گليم نزد قاضى آمد و گفت : ((من دزد را بخشيدم ، بنابراين حد دزدى را بر او جارى نكن . ))


قاضى گفت : شفاعت تو موجب آن نمى شود كه حد شرع مقدس را جارى نسازم .
صاحب گليم گفت : اموال من وقف فقيران است ، هر فقيرى كه از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته ، پس قطع دست او لازم نيست .
قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش ‍ قرار داد و به او گفت : ((آيا جهان بر تو تنگ آمده بود كه فقط از خانه چنين پاك مردى دزدى كنى ؟! (اگر ناچار بودى ، در جاى ديگر دزدى مى كردى ، نه در خانه اين مرد.)
دزد گفت : اى حاكم ! مگر نشنيده اى كه گويند: ((خانه دوستان بروب ولى حلقه در دشمنان مكوب . ))

چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده
دشمنان را پوست بر كن ، دوستان را پوستين (175)

(اشاره به اينكه در برابر دشمن ، سر تسليم فرود نياور و دست نياز به سوى او دراز نكن ، بلكه هنگام ناچارى به سراغ دوست برو.)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.