لطيفه9

لطيفه
گويند ابن الجصاص روزى با وزير به طرف دجله رهسپار شدند و ابن الجصاص با وزير سوار بر مركب و موكب عظيم شد و وزير او را زياد استهزاء و مسخره مى كرد و در دست ابن الجصاص سيبى بود او خواست سيب را به وزير دهد و در دجله تف بيندازد، اشتباه نموده تف را در صورت وزير انداخته و سيب را در دجله .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.