غزل

غزل

سرو چمن اى ماه من در محفلم شو
محزون دل ديوانه ام در محفلم شو
آخر تو رحمى بر من بيچاره بنما
اى مونس ديراينه ام در محفلم شو
شب تا سحر چشمم بود در انتظارت
اى همدم تنهائيم در محفلم شو
بس بى وفائى كرده اى جانم ربودى
بهر خدا كن تو وفا در محفلم شو
شب همچو بومى در غمم در لانه خود
روزم چو بلبل در قفس در محفلم شو
كى از من عاشق جفائى تو بديدى
اى شمع روشنزاى من در محفلم شو
گفتم دگر با لبرى عهدى نبندم
اما توئى مه پيكرم در محفلم شو
اى احمدى بگذر زياد گلرخان تو
تاكى بگوئى دلبرم در محفلم شو

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.