شیطان

شیطان

من با افرادي برخوردم كه اين سوال را داشتند: ” مگر شيطان فرشته نيست؟ و مگر نه اينكه فرشته ها قدرت سركشي و عصيان از فرمان خدا را ندارند پس چطور شيطان توانسته چنين كاري را انجام دهد و از در گاه ملكوتي رانده شود؟ در لابلاي مطالبي كه در اينترنت مشاهده مي كردم به اين مقاله برخوردم كه نظر شما را هم به اين مطلب جلب مي نمايم:

فرق بين فرشته و ملائكه با جن و شيطان

قرآن کریم از حقیقتی یاد کرده است بنام ملک و فرشته ، و از حقیقت دیگری یاد کرده است به نام شیطان و جن در آیه 15 سوره الرحن آمده: «و خلق الجان من مارج من نار» ترجمه:” و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرّک آتش خلق کرد!”

قرآن همه مأمورانی را که در نظام‏ خلقت از طرف پروردگار دخالت دارند ” ملک ” می‏نامد، ولی در مقابل‏ به ” جن ” هم قائل است. جن در ردیف ملائکه نیست، در ردیف انسان‏ است، یعنی در عالم جزء مخلوقاتی است که مکلف و موظف‏اند، مثل انسان‏، منتها جن مخلوقی است که درجه‏اش از انسان پایین‏تر است. قرآن می‏گوید ما انسان را از خاک، گل، این جور چیزها آفریدیم و جن را از شعله‏ای از آتش آفریدیم .جنس او آتشین است، این یک جنس‏ است و او جنس دیگری، مبدأ مادی این یک چیز است و مبدأ مادی او چیز دیگری.

شیطان هم راجع به آدم اول همین حرف را زد، گفت«خلقتنی من‏ نار و خلقته من طین»(اعراف/12) ”مرا از آتش آفریدی و او را از گل”. معروف است که:جن، جسم آتشین است که به شکلهای گوناگون حتی به شکل سگ و خوک درمی آید و فرشته جسم نورانی است که به شکل های گوناگون به جز سگ و خوک در می آید. جن واقعا وجود دارد حتی تکلیف دارند و مانند انسانها عبادت می کنند. شیطان یکی از مقربان الهی بود که بعد از سالها عبادت به علت سرپیچی از فرمان الهی از درگاه الهی رانده شد او از جنیان بود و از فرمان الهی مبنی بر سجده در پیشگاه آدم سرپیچی نمود.معمولا ارتباط ملک با انسان را به شکل القاء خاطرات خوب در روح انسان بیان می‏کنند که حدیث‏ هم هست که در قلب انسان دو گوش است ، از یک گوش ملک و از گوش‏ دیگر شیطان القائات تلقین می‏کنند .

و در قرآن آمده است که ملک یا فرشته تمثل پیدا می‏کند یعنی ذات و جنسش جسم نیست ولی می‏تواند مثال‏ جسمانی پیدا کند و در نظر انسان ، در جلوی چشم انسان مجسم بشود . درباره‏ روح القدس و مریم می‏گوید : « فتمثل لها بشرا سویا » ترجمه: در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم و او در شکل انسانى بى‏عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد (مریم – 17 ) . شیطان هم‏ همین طور است ، گاهی بشر را صرفا به وسیله وساوسی که در دل او القاء می‏کند اغوا می‏نماید و گاهی در جلوی چشم بشر تمثل پیدا می‏کند فرشتگان پاک و معصومند ، و قرآن هم به پاکى و عصمت آنها اعتراف کرده ، آنجا که مى گوید :« بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون» ترجمه:”آنها بندگان گرامى خدا هستند ، در هیچ سخنى بر او پیشى نمى گیرند و فرمانهاى او را گردن مى نهند” ( آیه 36 و 37 سوره انبیاء ) . اصولا از آنجا که در جوهر آنها عقل است و نه شهوت بنا براین کبر و غرور و خودخواهى ، و بطور کلى انگیزه هاى گناه در آنها وجود ندارد ..

آیا شیطان فرشته بود ؟

استثناء ابلیس در بعضى آیات قرآن از جمع ملائکه این تصور را به وجود مى آورد که ابلیس از فرشتگان بوده و با توجه به عصیان و سرکشى او این اشکال به نظر مى رسد که چگونه از فرشته اى این گناهان کبیره ممکن است سر بزند ؟ ! آیات قرآن این مشکل را حل کرده مى گوید : کان من الجن ( ابلیس از طائفه جن بود ) آنها موجوداتى هستند از چشم ما پنهان و داراى عقل و شعور و خشم و شهوت .

قرآن از یک سو مى گوید : ”جن را از شعله هاى مختلط آتش آفرید ”( سوره الرحمن آیه 15 ) . و از سوى دیگر هنگامى که ابلیس از سجده بر آدم سرپیچید منطقش این بود : مرا از آتش آفریدى و او را از خاک و آتش برتر از خاک است ( اعراف آیه12) .

از این گذشته آیات قرآن براى ابلیس ذریه ( فرزندان ) قائل شده است ، در حالى که مى دانیم فرشتگان ذریه ندارند . ساختمان جوهره فرشتگان بخوبى گواهى مى دهد که ابلیس هرگز فرشته نبوده ولى از آنجا که در صف آنها قرار داشت و آنقدر پرستش خدا کرده بود که به مقام فرشتگان مقرب خدا تکیه زده بود مشمول خطاب آنها در مساله سجده بر آدم شده و سرپیچى او به صورت یک استثناء در آیات قرآن بیان گردیده اشت.

در کتاب عیون الاخبار از امام رضا (ع) مى خوانیم : فرشتگان همگى معصومند و محفوظ از کفر و زشتیها به لطف پروردگار ، راوى حدیث مى گوید : به امام عرض کردم مگر ابلیس فرشته نبود ؟ فرمود : نه ، او از جن بود ، آیا سخن خدا را نشنیده اید که میفرماید :« و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابلیس کان من الجن» .

در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است :«الملائکه لا یاکلون و لا یشربون و لا ینکحون ، و انما یعیشون بنسیم العرش» : ترجمه: ”فرشتگان نه غذا مى خورند و نه آب مى نوشند و نه ازدواج مى کنند ، آنها تنها با نسیم عرش زنده اند ! ؟” آنها نه خواب دارند نه سستى و غفلت چنانکه على (علیه السلام) در حدیثى چنین . مى گوید : « لیس فیهم فترة ، و لا عندهم غفلة ، و لا فیهم معصیة … لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول ، و لا فترة الابدان ، لم یسکنوا الاصلاب و لم تضمهم الارحام »:

ترجمه:”در آنها نه سستى است ، و نه غفلت ، و نه عصیان … خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود ، بدن آنها به سستى نمى گراید ، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گیرند ”. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند ، بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجودند . «ما منا الا له مقام معلوم و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون »: ترجمه: ”هر یک از ما مقام معلومى دارد ، ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم و پیوسته تسبیح او مى گوئیم” ( صافات 164 – 166 ) .

آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟ استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند. آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:”بله او خلق کرد” استاد پرسید: “آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟” شاگرد پاسخ داد: “بله, آقا” استاد گفت: “اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است” شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه وخرافه ای بیش نیست. شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: “استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟” استاد پاسخ داد: “البته” شاگرد ایستاد و پرسید: “استاد, سرما وجود دارد؟” استاد پاسخ داد: “این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ ” شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند. مرد جوان گفت: “در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد.” شاگرد ادامه داد: “استاد تاریکی وجود دارد؟” استاد پاسخ داد: “البته که وجود دارد” شاگرد گفت: “دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد.” در آخر مرد جوان از استاد پرسید: “آقا, شیطان وجود دارد؟” زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: “البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست.” و آن شاگرد پاسخ داد: “شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید.

آیا تجسم شیطان از دید قرآن ممکن است ؟

بنام خدا ( پناه می بریم از شر شیطان رجیم به خداوند بخشنده و مهربان)

در این پست و شیطان رو از سیمای قرآن مورد بررسی قرار می دهیم و سپس در پست آینده شیطان رو از دید انجیل و تورات نظاره گر می شیم و در سومین پست به مقایسه ای تطبیقی بین این دو دیگاه می پردازیم ودر این بین سریال صهیونیستی اغماء رو هم در بوته نقد قرار می دهیم. اما برای تفسیر آیات از تفسیر المیزان علامه طباطبایی که مورد وثوق شیعه وسنی است و المیزان ایشان در دانشگاه الازهر مصر مورد استناد قرار می گیرداستفاد می کنیم

کلمه شیطان در (63) آیه و کلمه شیاطین در (17)آیه و کلمه ابلیس در ( 11 ) آیه در قرآن آمده است ، شیطان در بعضی از آیات دوبار استعمال شده ، لفظ ابلیس دقیقا 11 بار بدون تکرار آمده است و نکته جالب اینست که از 11 بار 9 بار آیه مربوطه به داستان سجده ملائکه بر حضرت آدم و تمرد ابلیس از دستور خداوند و خط و نشانهای ابلیس برای آینده انسان دارد در یکی از همین آیات ( الاسراء65_61) خداوند بعد از ذکر داستان به صراحت بعد از استعمال کلمه ابلیس در آیه بعدی از نام شیطان برای ابلیس استفاده می کند که به آن خواهیم پرداخت چون در این 91 مورد آیه روشهای شیطان (ابلیس) مشابه است از موارد تکراری پرهیز می شود .

اما قبل از اینکه به بحث درباره ابلیس بپردازیم با ذکر 3 آیه درباره نزول جسمی ! فرشتگان بر انبیاء ومردم عادی نشان می دهیم اگر قرار بود شیطان بصورت تجسم بر انسانها متجلی شود قرآن در این باره صراحت لازم را بکار می برد یعنی چون در قرآن هیچ موردی در تجسم شیطان ذکر نشده و انواع دیگری از روشهای شیطان معرفی می شود پس قضیه تجسم شیطان در گمراه کردن مردم مردود است .(برهان خلف)

1_فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَيْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا(مريم/17)‏

در مقابل آنان پرده اى آويخت ، پس ما روح خود را نزد او فرستاديم كه به صورت انسانى تمام عيار بر او مجسم گشت (17)

ترجمه تفسير الميزان جلد 14 صفحه 46

((فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا)) – از ظاهر سياق بر مى آيد كه فاعل كلمه تمثل ضميرى است كه به روح بر مى گردد پس روحى كه به سوى مريم فرستاده شده بود به صورت بشر ممثل شد، و معناى تمثل و تجسم به صورت بشر اين است كه در حواس بينائىمريم به اين صورت محسوس شود، و گرنه در واقع باز همان روح است نه بشر.و چون از جنس بشر و جن نبود، بلكه از جنس ملك و نوع سوم مخلوقات ذوى العقول بود كه خدا او را در كتابش وصف نموده ، و ملك ناميده ، و آن فردى را كه ماءمور وحى است جبرئيل ناميده ، مثلا فرمود: ((من كان عدوا لجبريل فانه نزله على قلبك باذن اللّه )) و جاى ديگر او را روح خوانده ، فرموده : ((قل نزله روح القدس من ربك )) و نيز فرموده : ((نزل به الروح الامين على قلبك )) و نيز او را رسول خوانده و فرمود: ((انه لقول رسول كريم )) لذا ازهمه اينها مى توان فهميد كه آن روحى كه براى مريم به صورت بشرى مجسم شد همان جبرئيل بوده است .

2- وَ لَقَدْ جَاءَت رُسلُنَا إِبْرَهِيمَ بِالْبُشرَى قَالُوا سلَماً قَالَ سلَمٌ فَمَا لَبِث أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ(69)فَلَمَّا رَءَا أَيْدِيهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكرَهُمْ وَ أَوْجَس مِنهُمْ خِيفَةً قَالُوا لا تخَف إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلى قَوْمِ لُوطٍ(70) ، سوره هود

فرستادگان ما نزد ابراهيم آمدند تا به او مژده دهند نخست سلام كردند و ابراهيم جواب سلام را داد و چيزى نگذشت كه گوساله اى چاق و بريان برايشان حاضر ساخت . (69)ولى وقتى ديد دستشان به آن غذا نمى رسد رفتارشان را ناپسند و خصمانه تشخيص داده ، از آنان احساس ترس كرد، فرستادگان ما گفتند: مترس ما ماموران عذاب به سوى قوم لوطيم . (70)

اين آيات ، داستان بشارت يافتن ابراهيم (عليه السلام ) به اينكه صاحب فرزند خواهد شد را در بردارد و اين در حقيقت به منزله زمينه چينى است براى بيان داستان رفتن ملائكه نزد لوط پيغمبر براى هلاك كردن قوم او، چون اين داستان در ذيل آن داستان آمده و در دنباله داستان بشارت يافتن ابراهيم (عليه السلام ) بيانى آمده كه قصه هلاك كردن قوم لوط را توجيه و بيان مى كند و آن اين جمله است : ((انه قد جاء امر ربك و انهم آتيهم عذاب غير مردود)). منظور از كلمه ((رسل )) در آيه مورد بحث ملائكه اى هستند كه به نزد ابراهيم (عليه السلام ) فرستاده شدند تا او را به فرزنددار شدن بشارت دهند و نيز به نزد جناب لوط فرستاده شدند تا قوم آن جناب را هلاك سازند، و كلمات مفسرين در عدد آن فرشتگان مختلف است ، البته بعد از آنكه همه اتفاق دارند بر اينكه از دو نفر بيشتر بوده اند چون كلمه ((رسل )) جمع است و جمع بر كمتر از سه نفر اطلاق نمى شود. و در بعضى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (صلوات اللّه عليهم ) آمده كه آنها چهار نفر از فرشتگان گرامى خداى تعالى بوده اند،ابراهيم (عليه السلام ) نيز ميپنداشت كه واردين ميهمانانى از جنس بشرند در اكرامشان زياده روى كرد

آيا شيطان زشت است يا زيبا؟

اگر منظور از زشتى و زيبايى وجود و هستى و ذات باشد كه در دار هستى هيچ موجود زشتى يافت نمى‏شود چرا كه همه صادر از حضرت حق‏اند و معلول او و چون خداى بزرگ جميل است و سنخيت ايجاب مى‏كند كه معلول خداى جميل نيز زيبا و جميل باشد.

و اگر منظور زشتى و زيبايى فعل باشد آرى عصيان آلودگى است و عامل به آن ولو از زيبايى چهره برخوردار باشد اما از ديدگاه واقع زشت است و ناپسند و اگر منظور زشتى و زيبايى چهره و صورت باشد كه چون شيطان از طايفه جنيان است و آنان از جنس جسمى لطيف به نام آتش خلق شده‏اند و لذا محسوس به حواس ظاهرى ما نمى‏باشند و شيطان چون امر حضرت حق را عصيان نمود نمى‏تواند از گروه فرشتگان باشد. چون فرشتگان تسليم محض خداوند بزرگ‏اند و هيچ‏گونه گناه و عصيانى درباره آنها متصور نيست قرآن درباره فرشتگان مى‏فرمايد كه: فرشتگان اهل نافرمانى خداوند نيستند.

و همچنين قرآن كريم به صراحت مى‏فرمايد: شيطان از نوع جن بود و از راه و رسم بندگى

خدا خارج شد.

در جايى مى‏فرمايد: ما جن را از آتش آفريديم.

و باز مى‏فرمايد: شيطان گفت من بهتر از انسانم چون مرا از آتش خلق كردى و او را از گل.

اينها همه دليل آن است كه شيطان جن است و از آتش آفريده شده است.

اما درباره اين كه چرا در ماجراى سجود شيطان همراه با فرشتگان معرفى گشته است بايد گفت اين كه قرآن فرمود: قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس.

اين علامت تغليب است يعنى اگر صد نفر از يك گروه در جايى باشند ولى در جمع آنها يك نفر غريبه باشد وقتى كه صدا مى‏كنيم آن يك نفر را نيز همراه بقيه برمى‏شمريم. در فرهنگ محاوره اين غلبه كثير بر قليل رايج است. شيطان به قدرى عبادت كرده بود كه در جرگه فرشتگان و همراه آنان بود نه اين كه فرشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.