غزل بهار آه ميکشم تو را، با تمام انتظار در رهت به انتظار، صف به صف نشسته اند اى بهار مهربان، در مسير کاروان بر سرم نميکشى، دست مهر اگر، مکش دسته دسته گم شدند، سهرههاى بينشان ميرسد بهار ومن، بى شکوفه ام هنوز پر شکوفه کن مرا، اى کرامت بهار! کاروانى از شهيد، کاروانى از بهار گل بپاش …
ادامه نوشته »