حسرت عمر از دست دادن عمر نيكو گهرى بود كه از دست دادم كند اى با خبران بى خبرى بنيادم عنكبوتى است فلك در پى صيد مگسان مگسى بودم و در دام فلك افتادم شاد از دانش و بينش دل صاحب نظران به اميدى منه دل بر مست خراب آبادم دشمنى نيست خطرناكتر از نفس و عجب كه من از …
ادامه نوشته »