بایگانی برچسب: #داستان_های_اخلاقی

✍️ شب هنگام كسى ما را ديدار كرد

#داستان_های_اخلاقی ✍️ شب هنگام كسى ما را ديدار كرد ، و ظرفى سرپوشيده آورد . درونش حلوايى – سرشته ، – با روغن و قند آغشته – چنانش ناخوش داشتم كه گويى آب دهان مار بدان آميخته با زهر مار بر آن ريخته . ?گفتم : صله است يا زكات ، يا براى رضاى خداست كه گرفتن صدقه بر ما …

ادامه نوشته »

?عاقبت فریب مردم

#داستان_های_اخلاقی ?عاقبت فریب مردم ✍️ #امام_صادق عليه السلام مى فرمايد: شخصى به تنگدستى مبتلا شد، هر چه فعاليت كرد، موفق به اصلاح معاش مادى خود به نحوى كه مى خواست نشد، #شيطان او را #وسوسه كرد تا پايه گذار دينى شود و از اين راه به نان و نوايى برسد. دينى را از پيش خود اختراع كرد و مردم ساده …

ادامه نوشته »

#داستان_های_اخلاقی

#داستان_های_اخلاقی ✍️ ﺷﺨـﺼﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﺷـﯿﻦ ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣـﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ‌ ﺷﻬﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ‌ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫـﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸــﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ #ﻧـــﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳــﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐـﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸـــﻐﻮﻝ ﭼِــرﺍ. ?ﺍﺯ ﺩﯾـﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤـﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑُــﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼـــﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ و ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣـﻮﻗﻊ …

ادامه نوشته »

⭕️ #امام_صادق علیه السلام فرمودند:

#داستان_های_اخلاقی ⭕️ #امام_صادق علیه السلام فرمودند: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می کرد تا #خداوند به او پسری عنایت کند؛ولی دعایش مستجاب نمی شد. روزی عرض کرد: خدایا! من از تو دورم که سخنم را نمی شنوی یا نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟! در خواب به او گفتند: سه سال است خدا را با زبانی که …

ادامه نوشته »

⭕️ سوزن و انار

#داستان_های_اخلاقی ⭕️ سوزن و انار ✍️از یکى از ستارگان علم و فضیلت حکایتى نقل شده که آیات و روایات و تجربه نیز، با آن مطابقت دارد: این دانشمند اسلامى در مسجد جامع اصفهان نماز مى خواند. شبى پسرش ‍ را با خود به #مسجد آورده بود. پسر از ورود به مسجد خوددارى کرد و در حیاط مسجد نشست . پس …

ادامه نوشته »

⭕️ جوانی که اسیر دام شیطان شد

#داستان_های_اخلاقی ⭕️ جوانی که اسیر دام شیطان شد ✍️بر اساس آیات و روایات #شراب یکی از دامهای #شیطان است که اگر کسی در آن گرفتار شد به مفاسد بزرگتری مبتلا خواهد شد. حکایت شده که شیطان روزی بر جوانی وارد شد و گفت: من #مرگ هستم. اگر می‌خواهی از دست من رها شوی باید #پدر پیر خود را به #قتل …

ادامه نوشته »

⭕️ آشتی با خدا

#داستان_های_اخلاقی ⭕️ آشتی با خدا ✍️عارفی می‌گوید که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند،پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند. یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمی خورد به اوگفتم که چرا با آنها در غذا خوردن شریک نمی شوی؟ گفت :من امروز #روزه ام گفتم : #دزدی و روزه گرفتن؟! عجب است. گفت : ای مرد! این …

ادامه نوشته »

?این داستان: مامور الهی

#داستان_های_اخلاقی ?این داستان: مامور الهی   ✍ ذوالنّون مصرى نقل كرده است : روزى به دلم افتاد كنار رود نیل بروم . از خانه بیرون رفتم ناگاه عقربى را دیدم كه به سرعت به طرف رودخانه مى رفت با خودم فكر كردم او حتما ماءموریتى دارد بنابر این دنبالش رفتم تا ببینم چه كار مى كند.عقرب به كنار رودخانه رسید. …

ادامه نوشته »

⭕️«مصادف» که یکی از شیعیان امام صادق(ع) است، می‌گوید:

#داستان_های_اخلاقی ⭕️«مصادف» که یکی از شیعیان امام صادق(ع) است، می‌گوید: همراه امام(ع) در راه بین مکه و مدینه حرکت می‌کردیم. به مردی برخوردیم که در پای تنۀ درخت بر زمین افتاده بود و توان برخواستن نداشت. امام (ع) فرمود: بیا تا به سراغ این مرد برویم که می‌ترسم از شدت تشنگی این‌گونه بر زمین افتاده باشد. چون به او نزدیک …

ادامه نوشته »

✍صدقه مرگ را به تاخير مى اندازد

#داستان_های_اخلاقی ✍صدقه مرگ را به تاخير مى اندازد ?از آقاى سيد محمد رضوى شنيدم كه فرمودند زمانى كه مرض سختى عارض دائى بزرگوارشان مرحوم آقاى ميرزا ابراهيم محلاتى شد، به طورى كه اطبا از معالجه ايشان اظهار ياءس كردند، امر فرمودند كه مرضشان را به عالم ربانى مرحوم حاج شيخ محمد جواد بيدآبادى كه مورد علاقه و ارادت جناب ميرزا …

ادامه نوشته »