لطيفه محدثى با يك مسيحى در كشتى نشسته بودند، آن مسيحى از شيشه اى كه همراهش بود شربتى ريخته و خورد، سپس شربتى را ريخته و به آن محدث داد، محدث هم از آن شيشه شربت تناول كرد، آن شخص مسيحى به او گفت : اين كه به تو دادم خوردى خمر و شراب بود محدث به او گفت …
ادامه نوشته »