بایگانی برچسب: لطيفه33

لطيفه33

لطيفه خروسى با سگى با هم حركت مى كردند تا به خشكى رسيدند، پس ‍ وقتى شب فرا رسيد، به درختى رسيدند خروس بالاى درخت رفته و زير سگ درخت خوابيده پس چون سحر شد، خروس مشغول اذان گفتن شد همانطورى كه عادت او بود، شغال صداى خروس را شنيد، نزديك درخت رفت و گفت : اى مؤ ذن بيا …

ادامه نوشته »