132. آمدى ، ولى حالا چرا؟ در آغاز جوانى چنانكه پيش آيد و مى دانى ، به زيبارويى دل بسته بودم و عشق نهانى به او داشتم ، زيرا حنجره اى خوش آوا و جمالى چون ماه چهارده داشت . آنكه نبات عارضش آب حيات مى خورد در شكرش نگه كند هر كه نبات مى خورد(347) …
ادامه نوشته »