68. آرامش در سايه قناعت عمر يكى از شاهان ، به پايان رسيد. چون جانشين نداشت چنين وصيت كرد: ((صبح ، نخستين شخصى كه از دروازه شهر وارد گرديد، تاج پادشاهى را بر سرش بگذاريد و كشور را در اختيارش قرار دهيد.))
ادامه نوشته »68. آرامش در سايه قناعت عمر يكى از شاهان ، به پايان رسيد. چون جانشين نداشت چنين وصيت كرد: ((صبح ، نخستين شخصى كه از دروازه شهر وارد گرديد، تاج پادشاهى را بر سرش بگذاريد و كشور را در اختيارش قرار دهيد.))
ادامه نوشته »