بسم الله الرحمن الرحیم
————————–
با سلام و خیرمقدم خدمتشما دوست عزیز
————————-
الهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم
——————————-
امام خمینی (ره)
این محرم وصفر است که اسلام را زنده نگه داشته است
———————————–
امام حسین(عليه السلام):
أنَا قَتيلُ العَبَرَةِ لا يَذكُرُني مُؤمِنٌ إلاَّ استَعبَرَ. امالی صدوق،ص137
من كشته اشكم؛ هر مؤمنى مرا ياد كند، اشكش روان شود.
————————————————
امام رضا(عليه السلام):
كانَ أبي إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لايُرى ضاحِكاً. امالی صدوق ،ص138
چون ماه محرّم مى رسيد، كسى پدرم را خندان نمى ديد.
—————————
حضرت محمد(صلي الله عليه واله وسلم)
روزه بگیرید تا تندرست باشید.
————————–
حضرت محمد (صلي الله عليه واله وسلم)
برترین ایمان آن است که بدانی خداوندهر کجا باشی باتوست .
—————————-
حضرت محمد (صلي الله عليه واله وسلم)
دلبستگی به دنیا سرآغازتمام خطاها است
——————————
حضرت محمد (صلي الله عليه واله وسلم)
هرکس خدای عزوجل را اطاعتکند خدا را یاد کرده است
هر چند نماز خواندن ، روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد.
——————————-
پیامبر اكرم (صلي الله عليه واله وسلم)فرمودند:
هیچ جوانی نیست كه در ابتدای دوران جوانی خود ازدواج كند مگر
شیطان او فریاد برآورد: ((ای وای ای وای دو سوم دینش را ازمن حفظ كرد)) وبرای حفظ یك سوم باقیمانده باید تقوای خدا را در پیش گیرد.
بحار النوارج10ص 221
———————————–
حضرت علی (عليه السلام)
مراقب افکارت باش به گفتار تبدیل می شود.
مراقب گفتارت باش به کردار تبدیل می شود.
مراقب کردارت باش به عادت تبدیل می شود.
مراقب عادتت باش به شخصیت تبدیل می شود.
مراقب شخصیت خود باش آن سرنوشت تو خواهد بود.
———————————
امیر المؤمنین علی(عليه السلام)
تو مراقب آخرتت باش ، دنیا خودش ذلیلانه پیش تو می آید.
————————————-
امام علی (عليه السلام)
خدا را خالصانه یاد کنید تا بهترین زندگی را داشته باشید و با آن راه
نجات و رستگاری را بپیمایید.
——————————-
امام علی(عليه السلام)
آنکه از لباس تقوا برهنه شد به هیچ لباسی پوشیده نمی شود.
———————————–
امام علی(عليه السلام)
هرکس رابطه اش را با خدا اصلاح کند خداوند رابطه اش را با مردم
اصلاح می کند .
———————————-
امام علی(عليه السلام)
یاد خدا عقل را آرامش می دهددل را روشن می کند و رحمت او
را فرو می آورد.
————————————
هو المحبوب
خواهی که شود دل تو چون آئینه
ده چیز برون کن از درون سینه
کبر وحسد و ظلم و حرام و غیبت
بخل و طمع و حرص و ریا و کینه
—————————————
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمودند : قسم به آن خدایی را که من را مبعوث فرموده هرکسی این دعا را همراه خود داشته باشد یا در دکان و یا در منزل خود گذارد فقر او به ثروت و وسعتِ رزق و روزی مبدل شود ( ان شاء الله)
یا اللهُ یا رَبِّ یا حَیُّ یا قَیّوم یا ذَالجَلالِ وَ الاکرام اَسئَلُکَ بِاسمِکَ اَلعَظیم اَلاَعظَم
اَن تَرزُقَنی رَزقاً حَلالاً طَیِّباً بِرَحمَتِکَ الواسِعَه « یا اَرحَمَ الرّاحِمِین »
ای خدا ای پروردگار ای زنده ای پاینده ای دارای شکوه و بزرگواری از تو میخواهم به نام تو که بسیار بزرگ و بزرگترین است اینکه روزی کنی مرا ، رزقی حلال و پاک ، برحمت گسترده ات ای مهربان ترین مهربانان .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
————————————————————-
بنده شرمنده تو، خالق بخشنده من
بيا بهشتت دهم ، مرو تو در نار ما
توبه شكستى بيا، هر آنچه هستى بيا
اميدوارى بجوى ، ز نام غفّار ما
————————————
نماز در كلمات قصار
بیا اى دل خدا را بندگى كن
خدایى شو، خدایى زندگى كن
خدا را در نماز، آرى توان یافت
معطر شد دلى كز گل نشان یافت
بیا چون ماه در آغوش شب ها
به محراب سحر سجاده بگشا
عبادت كن كه این باغ گل افشان
طراوت مى دهد بر گلشن جان
آن را كه جز بدرگه ایزد نیاز نیست
راهش نماز باشد و راهى دراز نیست
———————————–
بار الها درد را درمان توئى
آگه از رنج و غم پنهان توئى
در جهان آرزو سرگشته ام
خانه بر دوشم مرا سامان توئى
نعمتم بخشیده اى از حد فزون
بنده مسكینم و یزدان توئى
مالك دینار ندانى كه كیست
آنكه ندانست كه دینار چیست
گنج به ایثار توان یافتن
برگ گل از خار توان یافتن
آب رخ مرد ز دریا دلى است
حاصل درویش ز بى حاصلى است
زاد ره روح زنان دادن است
زندگى شمع ز جان دادن است
در پرده و بى پرده همه روى تو دیدم
در آخر هر نقطه به خط تو رسیدیم
شرح غزل نام تو گل داد به لب ها
لب بر لب هر نى كه به فریاد دمیدیم
در ساكت و غوغاى سماوات و به صحرا
جز زمزمه سبز كلامت نشنیدیم
بلبل به لب از روح بهار تو سخن داشت
گل بوى تو مى داد ز هر باغ كه چیدیم
باقى چو توئى عاشق و معشوق تو باقیست
ساقى چو توئى غیر تو در جام ندیدیم
—————————————–
كنون هر ساعتي غم بيش دارم
كه روز واپسين در پيش دارم
در آن ساعت خدايا يارئي ده
زغفلت بنده را بيدارئي ده
در آن ساعت زشيطانم نگهدار
به لطفت نور ايمانم نگهدار
چو در جانم نماند زان لقا هوش
تو در جانم نكن نامت فراموش
———————————-
اى همه هستى ز تو پيدا شده
خاك ضعيف از تو توانا شده
زير نشين علمت كائنات
ما بتو قائم چو تو قائم بذات
—————————————
دمى با حق سخن باراز مى گويى
غم ديرينه دل باز مى گويى
الهى رحمتت درياى عام است
وز آن جا قطرهاى ما را تمام است
اگر آلايش خلق گنهكار
فرو شوئى در آن دريا به يك بار
نگردد تيره آن دريا زمانى
ولى روشن شود كار جهانى
——————————–
شعرى از عراقى ياصاحب الزمان
خوشا دردى كه درمانش تو باشى
خوشا راهى كه پايانش تو باشى
خوشا چشمى كه رخسار تو بيند
خوشا جانى كه جانانش تو باشى .
چه خوش باشد دل اميدوارى
كه اميد و دل جانش تو باشى .
خوشى و خرمى و كامرانى
كسى دارد كه خواهانش تو باشى .
چه باك آيد زكس آنكس كه او را
نگه دار و نگهبانش تو باشى .
مشو پنهان از آن بيچاره كو را
همه پيدا و پنهانش تو باشى .
مپرس از كفر ايمان عراقى
كه هم كفر و هم ايمانش تو باشى .
براى آن تبرك خود مگويد
دل بيچاره تا جانش تو باشى .
——————
چه خوب سروده سعدى شيرازى :
برگ عيشى به گور خويش فرست
كس نيارد زپس تو پيش فرست
خور و پوش و بخشاى و روزى رسان
نگه مى چه دارى ز بهر كسان
زر و نعمت اكنون بده كان تست
كه بعد از توبيرون ز فرمان تست
تو با خود ببر توشه خويشتن
كه شفقت نيايد ز فرزند و زن
غم خويش در زندگى خور كه خويش
به مرده نپردازد از حرص خويش
به غم خوارگى جز سر انگشت تو
نخارد كسى در جهان پشت تو
—
سبب قرب داورست نماز
فرق مومن ز كافر است نماز
در ميان خدا و مخلوقش
ارتباطى مكرر است نماز
سپر آتش است روزه ولى
ناجى روز محشر است نماز
مهر آل على است روح نماز
بر محمد و آل او صلوات
——-
لطف بى نهايت
در خانه تو آيم به بهانه گدايى
كه بدين بهانه بر من در رحمت گشايى
بدر سرايت اى شه بسر آيم از ارادت
چو تو مالك الملوكى و خداى ما سوائى
تو اميد نا اميدان تو پناه بى پناهان
تو بدرد دردمندان زره كرم دوايى
بعيوب ساترستى بذنوب غافرستى
چه خداى مهربانى تو كه واهب العطايى
ز بى اميد هرگز به درت كسى نيامد
كه همى شنيده باشد ز تو بوى بى وفايى
صمدا تو خويش دانى كه بجز تو كس ندارم
نه كسيكه سوى اويم بكند رهنمائى
تو خداى بى نيازى و كريمى و رحيمى
چه شود بدين گنه كار دمى كرم نمايى
به تفضلى ببخشى همه كرده هاى زشتم
كه شده است سد راهم ز براى آشنايى
گنهم فزون اگر چند بود زريگ صحرا
نبود چه پر كاهى بر عفو كبريايى
بلى التفاوت و فضلت چو نهايتى ندارد
زغم دو كون شايد كه مرا دهى رهايى
دهيم نويد (علامه ) مخور غم از معاصى
كه گناه تو ببخشم بعنايت خدايى
——–
يا مهدى عليه السلام
بيا جانا كه جانان خواهد آمد
امير شاه خوبان خواهد آمد
بر اين دنياى ظلمانى سرانجام
شهى چون ماه تابان خواهد آمد
گرفتاران پريشانان بياييد
كه شاه غمگساران خواهد آمد
الا اى بى پناهان ناله تا كى
پناه بى پناهان خواهد آمد
بگو از ما به جمع مستمندان
كه شاه فضل و احسان خواهد آمد
مريضان دردمندان مژده بادا
طبيب درد و درمان خواهد آمد
مكش اى دل زهجران آه سوزان
كه ديگر غم به پايان خواهد آمد
مكن ناله تو مظلوما ز ظالم
كه شاه دين و ايمان خواهد آمد
بسوز اى دشمن مولا كه مولا
بعز و جاه شايان خواهد آمد
ملايك در ركاب و التزامش
بجاهى بس فراوان خواهد آمد
مگر صاحب ندارد دين و قرآن
به قرآن عصر قرآن خواهد آمد
بسر آن پرچم نصر من اللّه
به كف شمشير بران خواهد آمد
بشارت بادت اى شيعه كه مهدى
بقربانش سر و جان خواهد آمد
مخور غم چون به پايان روزگار انتظار آيد
رود سرماى دى آندم كه هنگام بهار آيد
خزان بر تخت يغما چند روزى پيش ننشيند
صبا با جيش نوروزى و لطف بى شمار آيد
جهان از نو جوان گردد زانفاس مسيحايش
اگر آن ماه كنعانى به صرف لاله زار آيد
به پايان مى رسد تاريكى شبهاى غم افزا
چو خورشيد جهان آرا برون از كوهسار آيد
فداى مقدمش سازم هزاران بار جانم را
اگر دانم ز روى لطف بر سويم نگار آيد
دو چشمم منتظر بر دو چو يعقوب از غم يوسف
كه شايد پيك مصرى را بدين درگه گذار آيد
جهان در انتظار و من در اميدم كه تا روزى
همايون طلعتم مهدى به امر كردگار آيد.
به اميد روز ظهور
——-
ز هرچه غير يار استغفراللّه
ز بود مستعار استغفر اللّه
دمى كان بگذرد بى ياد رويش
از آن دم بى شمار استغفراللّه
————
ببين مهر مادر چه ها مى كند
جفا ديده اما دعا مى كند
—————–
دوباره خطاب آمدى بر كليم
ز سوى خداى غفور و رحيم
كه موسى از اين مادر دلپريش
منم مهربانتر به مخلوق خويش
ولى حيف كاو خود ستائى كند
ندانسته از من جدائى كند
در عين بدى من از آن دل خوشم
كه با توبه اى ناز او مى كشم
————-
گشت وارد بر پيمبر كودكى
كودكى با عقل و فهم و زيركى
مصطفى بنمود از وى اين سئوال
دوست مى دارى مرا، اى خوردسال ؟
گفت : آرى اى رسول محترم
خاك پاى تو بود تاج سرم
گفت : آيا بيشتر اى خوش لقا
ديدگانت دوست دارى يا مرا؟
گفت : اى رشك رخت شمس و قمر
دارمت از ديدگانم دوست تر
گفت : باب و مادرت اى نيكخو
دوست تر دارى و يا ما را، بگو؟
گفت : باب و مادرم قربان تو
جانشان بادا فداى جان تو
بار ديگر گفت ختم انبياء
مهربانتر با منى ، يا با خدا؟
گفت : اللّه اللّه اى فخر بشر
از تو مى دارم خدا را دوست تر
من ترا بهر رضاى كردگار
دوست دارم از دل و جان دوستدار
رو به اصحاب آن امين وحى ها
كرد، گفتا: از ره مهر و وفا
در حقيقت دوستى اينست ، اين
هان شما هم دوست داريدم چنين
احمد جام
———
عاشق دلداده را در دل بجز دلدار نيست
نقش بر لوح ضميرش غير نام يار نيست
تا به كى در كوچه و بازار جوئى يار را
يار ما را مسكن اندر كوچه و بازار نيست
عكس جانان را كجا بينى تو در مرآت دل
گر تو را آئينه دل پاك از زنكار نيست
بگذر از سوداى وصل و لاف از عشقش مزن
تا تو را بر سر به جز فكر سر و دستار نيست
كى تواند ديد حسن طلعت دلدار را
آنكه باشد ديده اش بيدار و دل بيدار نيست
از گلستان وصالش كى گلى آرد بكف
هر كه در گلزار وصلش خوار همچون خار نيست
با هزاران جلوه خورشيد رخسارش هنوز
چشم چون خفاش غافل قابل ديدار نيست
هيچ داند از چه پنهان است در عين ظهور
علت پنهانيش جز كثرت اظهار نيست
يار را تا چند جوئى قدسيا در هر ديار
در ديار عشق غير از يار ما ديار نيست
———-
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند
—–
www.i20.ir
ياحق
—-
دوست به ما هم سر بزنید