49 – توفيق توبه
و نيز جناب آقا ميرزا ابوالقاسم مزبور از مرحوم اعتمادالواعظين تهرانى – عليه الرحمه – نقل نمود كه فرمود در سالى كه نان در تهران به سختى دست مى آمد، روزى ميرغضب باشى ناصرالدين شاه به طاق آب انبارى مى رسد و صداى ناله سگهايى را مى شنود، پس ازتحقيق مى بيند سگى زاييده و بچه هايش به او چسبيده و چون در اثر بى خوراكى پستانهايش شير ندارد، بچه هايش ناله و فرياد مى كنند.
ميرغضب باشى سخت متاءثر مى شود، از دكان خبازى كه در نزديكى آن محل بود، مقدارى نان مى خرد و جلوش مى اندازد و همانجا مى ايستد تا سگ مى خورد و بالاخره پستانهايش شير مى آورد و بچه هايش آرام مى گيرند و سرگرم خوردن شير از پستانهاى مادر مى شوند.
ميرغضب باشى مقدار خوراك يك ماه آن سگ را از آن نانوايى مى خرد و نقدا پولش را مى پردازد و مى گويد هر روز بايد شاگردت اين مقدار نان به اين سگ برساند و اگر يك روز مسامحه شود از تو انتقام مى كشم .
در آن اوقات با جمعى ازرفقايش ميهمانى دوره اى داشتند به اين تفصيل كه هر روز عصر، گردش مى رفتند و تفرج مى كردند و براى شام در منزل يكى با هم صرف شام مى نمودند تا شبى كه نوبت ميرغضب باشى شد، زنى داشت كه تقريبا در وسط شهر تهران خانه اش بود و وسايل پذيرايى در خانه اش موجود بود و زنى هم تازه گرفته بود و نزديك دروازه شهر منزلش بود.
توفيق توبه
به زن قديمى خود پول مى هد و مى گويد امشب فلان عدد ميهمان دارم و براى صرف شام مى آييم و بايد كاملا تدارك نمايى ، زن قبول مى كند و طرف عصر با رفقايش بيرون شهر رفته تفرج مى كردند.
تصادفا تفريح آن روز طول مى كشد و مقدار زيادى از شب مى گذرد، هنگام مراجعت ، رفقايش مى گويند دير شده و سخت خسته شديم ، همين در دروازه كه منزل ديگر تو است مى آييم .
ميرغضب باشى مى گويد اينجا چيزى نيست و در خانه وسط شهرى كاملا تدارك شده بايد آنجا برويم . بالاخره رفقا راضى نمى شوند و مى گويند ما امشب در اينجا مى مانيم و به مختصرى غذا قناعت مى كنيم و آنچه در آن خانه تدارك كرده اى براى فردا. ميرغضب باشى ناچار قبول مى كند و مقدارى نان و كباب مى خرد و آنها مى خورند و همانجا مى خوابند.
هنگام سحر، از صداى ناله و گريه بى اختيارى ميرغضب باشى همه بيدار مى شوند و از او سبب انقلاب و گريه اش را مى پرسند، مى گويد در خواب ، امام چهارم حضرت سجاد عليه السلام را ديدم به من فرمود احسانى كه به آن سگ كردى مورد قبول خداوند عالم شد و خداوند در مقابل آن احسان ، امشب جان تو و رفقايت را از مرگ حفظ فرمود؛ زيرا زن قديمى تو از غيظى كه به تو داشت ، سمى تدارك كرده و در فلان محل از آشپزخانه گذاشته بود تا داخل خوراك شما كند، فردا مى روى آن سم را برمى دارى و مبادا زن را اذيت كنى و اگر بخواهد او را به خوشى رها كن .
ديگر آنكه : خداوند تو را توفيق توبه خواهد داد و چهل روز ديگر به كربلا سر قبر پدرم حسين عليه السلام مشرف مى شوى . پس صبح با رفقا مى گويد براى تحقيق صدق خوابم بياييد به خانه وسط شهرى برويم ، با هم مى آيند چون وارد مى شود زن تعرض مى كند كه چرا ديشب نيامدى ؟ به او اعتنايى نمى كند و با رفقايش به آشپزخانه مى روند و به همان نشانه اى كه امام عليه السلام فرموده بود، سم را بر مى دارد و به زن مى گويد ديشب چه خيالى در باره ما داشتى ؟ اگر امر امام عليه السلام نبود از تو تلافى مى كردم لكن به امر مولايم با تو احسان خواهم كرد، اگر مايلى در همين خانه باش و من با تو مثل اينكه چنين كارى نكرده بودى رفتار خواهم كرد و اگر ميل فراق دارى تو را طلاق مى دهم و هرچه بخواهى به تو مى دهم ، زن مى بيند رسوا شده و ديگر نمى تواند با او زندگى كند، طلب طلاق مى كند او هم با كمال خوشى طلاقش مى دهد و خوشنودش كرده رهايش مى كند.
از شغل خودش هم استعفا مى دهد و استعفايش مورد قبول واقع مى شود آنگاه مشغول توبه و اداى حقوق و مظالم گرديده و پس از چهل روز به كربلا مشرف مى شود و همانجا مى ماند تا به رحمت حق واصل مى گردد.
آثار احسان به مخلوقات خداوند عالم هرچند حيوانى مانند سگ باشد در روايات بسيار است و گاه مى شود كه آن احسان سبب عاقبت به خيرى و مغفرت الهى مى گردد.
شواهد اين مطلب بسيار است از آن جمله در جلد 14 بحار از كتاب ((حيوة الحيوان )) دميرى نقل كرده از رسول خدا6 كه فرمود زنى در بيابانى مى رفت و سخت تشنه شده بود تا به چاهى رسيد كه در آن آب بود، خود را به قعر آن رسانيد و آب آشاميد و سيراب شد، بيرون آمد ديد سگى از شدت تشنگى خاكهايى كه نمدار شده مى خورد.
به خود گفت اين سگ بيچاره مانند من تشنه است ، بر او رقت كرد و به زحمت خود را به آب رسانيد و موزه پايش را پر از آب كرد و به دندان گرفت و بالا آمد و سگ را سيراب نمود.
خداوند اين كارش را پذيرفت و تلافى فرمود و او را آمرزيد.
گفتند يا رسول اللّه 6 آيا براى ما در احسان به حيوانات پاداشى است ؟ فرمود((نِعَمْ فى كُلِّ كَبَدٍ حَرِي اَجْرٌ؛ يعنى : بلى در هر جگرى كه عطش دارد به واسطه خنك كردن و آب به او رساندن اجرى خواهد بود)).
رؤ ياى صادقانه و نيز در همان كتاب است كه رسول خدا6 فرمود((شب معراج داخل بهشت شدم و كسى را در آنجا ديدم كه سگ تشنه اى را سيراب كرده بود)).(25)
جايى كه احسان به حيوان هنگام ضرورت موجب مغفرت و آمرزش و عاقبت به خيرى مى شود، پس چگونه است اثر احسان و دادرسى از انسان خصوصا مؤ من ؟!
و در اين باره روايات و داستانهايى در كتاب ((كلمه طيبه )) مرحوم نورى نقل شده است به آنجا مراجعه شود.