53 – عنايت فاطميه
جناب حاجى على اكبر سرورى تهرانى گفت خاله علويه اى دارم كه عابده و بركتى براى فاميل ماست و در شدايد به او پناهنده مى شويم و از دعاى او گرفتاريهايمان برطرف مى شود.
عنايت فاطميه
وقتى آن مخدره به درد دل مبتلا مى گردد و به چند دكتر و بيمارستان مراجعه مى كند فايده نمى كند، مجلس زنانه توسل به حضرت زهرا(س ) فراهم مى كند و اهل مجلس را هم طعام مى دهد.
همان شب در خواب حضرت صديقه (س ) را مى بيند كه به خانه اش تشريف آورده اند به حضرتش عرضه مى دارد كلبه ما محقر است و اينكه روز گذشته از شما دعوت نكردم چون قابل نبودم . فرمود ما خود آمديم و حاضر بوديم والحال مى خواهيم درد و دوايت را نشان دهيم ، پس كف دست مبارك را محاذى صورتش مى گيرند و مى فرمايند به كف دستم نگاه كن ، پس تمام اندرون خود را در آن كف مبارك مى بيند از آن جمله رحم خود را مى بيند كه چرك زيادى در آن است فرمود درد تو از رحم است وبه فلان دكتر مراجعه كن خوب مى شوى .
فردا به همان دكترى كه فرموده بود مراجعه مى كند و دردش را مى گويد و به فاصله كمى درد برطرف مى گردد.
ضمنا بايد متوجه بود كه ممكن بود بدون مراجعه به دكتر و استعمال دارو همان لحظه او را شفا بخشد، لكن چون خداوند به حكمت بالغه اش براى هر دردى دوايى خلق فرموده كه بايد خاصيتى كه خداوند در آن دوا قرار داده ظاهر شود، پس بايد مريض هنگام ضرورت از مراجعه به طبيب و استعمال دوا خوددارى نكند و بداند كه شفا از خدا است لكن به وسيله طبيب و دوا مگر در بعض مواردى كه مصلحت الهى اقتضا كند.
بالجمله شايد در مورد علويه مذكور چنين مصلحتى نبوده ولذا او را به سنت جارى الهى كه رجوع به طبيب و دواست حواله فرمودند.
حضرت صادق (ع ) مى فرمايد((پيغمبرى از پيغمبران گذشته مريض شد، پس گفت دوا استعمال نمى كنم تا خدايى كه مرا مريض كرد، شفايم دهد، پس خداوند به او وحى فرمود تو را شفا نمى دهم تا دوا استعمال نكنى ؛ زيرا شفا از من است (هرچند به وسيله دوا باشد)).(27)