20- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ حَدَّثَنِى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِحَدِيثٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ زَعَمْتَ لِيَ السَّاعَةَ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ لَا فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتُ بَلَى وَ اللَّهِ زَعَمْتَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا زَعَمْتُهُ قَالَ فَعَظُمَ عَلَيَّ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بَلَى وَ اللَّهِ قَدْ قُلْتَهُ قَالَ نَعَمْ قَدْ قُلْتُهُ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ كُلَّ زَعْمٍ فِي الْقُرْآنِ كَذِبٌ
اصول كافى جلد 4 صفحه :41 رواية :20
اصول كافى جلد 4 صفحه :41 رواية :20
عبد الاعلى مولى آل سام گويد: حضرت صادق عليه السلام براى من حديثى بيان فرمود، پس من به او عرض كردم : قربانت آيا هم اكنون براى من چنين و چنان نه پنداشتى ؟ فرمود: نه ، پس اين حرف بر من گران آمد، عرض كردم : قربانت چرا بخدا سوگند آنرا گفتى ؟ فرمود: آرى آنرا گفتم مگر ندانيكه هر پندارى در قرآن (بمعناى ) دروغ است .
شرح :
بيشتر موارديكه كلمه ((زعم )) و پندار در كلام عرب استعمال شود در مورد شك و موضوعاتى استكه حقيقت ندارد، مانند اينكه گويند: فلانكس اينگونه مى پندارد يا پنداشت و اساسا بعضى گفته اند: اين لفظ كنايه از دروغ است ، و ديگرى گفته است : بيشتر جاها در باطل استعمال شود، واز ابن قرطبه حكايت كنند كه گفته است : ((زعم )) و ((پنداشت )) در خبرى گويند كه گوينده نداند حق است يا باطل ، مجلسى (ره ) پس از نقل قسمتى از كلمات اهل لغت در اين باره (كه آنچه بيانكرديم پاراى از آنها است ) گويد: پس از دانستن آنچه گفته شد روشن گردد: كه كلمه ((زعم )) و ((پنداشت )) يا حقيقت لغوى يا عرفى يا شرعى در دروغ است و يا در گفتارى گويند كه از روى گمان يا وهم و بدون دانائى و بصيرت گفته شود، و نسبت دادن آن بكسى كه گفتارش جز از روى حقيقت و يقين نيست ، رويه اصحاب يقين نيست ، اعتبار حضرت ((پندار)) و زعم را از خود نفى كرده است .