از تو برادر عزيز، كه از من بزرگ ترى

 از تو برادر عزيز، كه از من بزرگ ترى، مى خواهم، كه يك پاسدار واقعى براى امام زمان باشى. و تقوا را فراموش مكن. شهيد عباس حسن زاده

خاطره

 بعداز نماز استخاره کرديم و زديم به تپه ي برهاني . حاج حسين بچه ها را فرستاد بروند جنازه ها را بياورند . سري اول صد و پانزده شهيد آورديم.مصطفي نبود . فردا صبح بيست و پنج شيهد ديگر آورديم. باز هم نبود . منطقه دست عراقي ها بود. چند بار ديگر هم عمليات شد،ولي مصطفي برنگشت که برنگشت. جنگ که تمام شد ، رفتيم دنبالشان روي تپه ي برهاني؛ توي همان شيار. همه جاي تپه را گشتيم.؛ نبود ! سه نفر هم راهش پيدا شدند، ولي از خودش خبري نشد.
شهيد ردائي پور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.