صداى تو بر من مخفى نيست

صداى تو بر من مخفى نيست
آنگاه كه حضرت داود عليه السلام به حج آمد چون به عرفات حاضر شد و كثرت مردم را در عرفات مشاهده كرد، بالاى كوه رفت و تنها مشغول دعا و راز و نياز شد.
چون از مناسك حج فارغ شد، جبرئيل به نزد او آمد و گفت :
اى داود! پروردگارت مى فرمايد: چرا بالاى كوه رفتى ؟ آيا گمان كردى كه صدائى به سبب صداى ديگر بر من مخفى مى گردد؟
سپس جبرئيل داود را به سوى (جدّه ) و از آنجا او را به دريا بُرد تا رسيد به سنگى و آن را شكافت ، ناگاه در آن سنگ كرمى ظاهر شد، آنگاه جبرئيل گفت : اى داود! پروردگارت مى فرمايد كه :
صداى اين كرم را در ميان اين سنگ در قعر اين دريا مى شنوم و غافل نيستم ، تو گمان كردى كه صداهاى بسيار، مانع شنيدن صداى تو مى شود؟(21)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.