سفيان بن سمط بجلى گويد:

4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ الْبَجَلِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي الْمُسْتَضْعَفِينَ فَقَالَ لِي شَبِيهاً بِالْفَزِعِ فَتَرَكْتُمْ أَحَداً يَكُونُ مُسْتَضْعَفاً وَ أَيْنَ الْمُسْتَضْعَفُونَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ مَشَى بِأَمْرِكُمْ هَذَا الْعَوَاتِقُ إِلَى الْعَوَاتِقِ فِى خُدُورِهِنَّ وَ تُحَدِّثُ بِهِ السَّقَّايَاتُ فِى طَرِيقِ الْمَدِينَةِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :127 رواية :4 
سفيان بن سمط بجلى گويد: به حضرت صادق عرض كردم : چه گوئى درباره مستضعفان ؟ حضرت مانند اشخاص ‍ حراسناكى به من فرمود: كگر شما مستضعفى گذارديد؟ كجايند مستضعفان ؟ به خدا سوگند عقيده شما را دوشيزگان پشت پرده بهم رسانده اند، و زنان آبكش و سقا در راه مدينه (درباره مذهب شما) گفتگو كنند.
شرح :

مجلسى (ره ) گويد: گويا اين اضطراب و فزع حضرت به خاطر خشم و انكارى بوده كه بر فاش كنندگان اسرار اهل بيت از شيعه داشته ، زيرا آنان به سبب ترك تقيه مذهب اهل بيت را برملا كردند تا آنجا كه دوشيزه گان پشت پرده با اينكه از خانه بدر نروند و زنان سقائى كه كارشان تفتيش مذهب نيست و در جستجوى آن نبودند از اسرار مذهب شيعه آگاه شدند، و اين فاش كردن اسرار موجب زيان بر ائمه و شيعيان آنها مى شد و براى هدايت مردمان هم سودى نداشت ، و سبب مى شد كه مستضعفان ناصبى گردند و معذور نباشند. و بدانكه مستضعف نزد بيشتر اصحاب ما كسى است كه امام را نشناسد و منكر او هم نباشد و ولايت شخص معينى را هم نداشته باشد چنانچه شهيد در ذكرى فرمود، و از شيخ مفيد در كتاب غريه نقل كند كه فرمود: آنكس است كه ولايت را شناخته ولى در برائت توقف كند. (و به اصطلاح تولى دارد ولى تبرى ندارد)، و ابن ادريس گفته است : آنكسى است كه اختلاف مذاهب را نداند و با اهل حق هم دشمن نيست ، سپس مجلسى (ره ) گويد: و اين موافق تر با اخبار است .


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.