زراره گويد:

2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَحَّدُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُمْ فِى ذَلِكَ شُكَّاكٌ فِى بَعْضِ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِيَّهُ ص أَنْ يَتَأَلَّفَهُمْ بِالْمَالِ وَ الْعَطَاءِ لِكَيْ يَحْسُنَ إِسْلَامُهُمْ وَ يَثْبُتُوا عَلَى دِينِهِمُ الَّذِى دَخَلُوا فِيهِ وَ أَقَرُّوا بِهِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص يَوْمَ حُنَيْنٍ تَأَلَّفَ رُؤَسَاءَ الْعَرَبِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ سَائِرِ مُضَرَ مِنْهُمْ أَبُو سُفْيَانَ بْنُ حَرْبٍ وَ عُيَيْنَةُ بْنُ حُصَيْنٍ الْفَزَارِيُّ وَ أَشْبَاهُهُمْ مِنَ النَّاسِ فَغَضِبَتِ الْأَنْصَارُ وَ اجْتَمَعَتْ إِلَى سَعْدِ بْنِ عُبَادَةَ فَانْطَلَقَ بِهِمْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْجِعْرَانَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِى فِى الْكَلَامِ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ الَّتِى قَسَمْتَ بَيْنَ قَوْمِكَ شَيْئاً أَنْزَلَهُ اللَّهُ رَضِينَا وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ لَمْ نَرْضَ قَالَ زُرَارَةُ وَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ أَ كُلُّكُمْ عَلَى قَوْلِ سَيِّدِكُمْ سَعْدٍ فَقَالُوا سَيِّدُنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ قَالُوا فِى الثَّالِثَةِ نَحْنُ عَلَى مِثْلِ قَوْلِهِ وَ رَأْيِهِ قَالَ زُرَارَةُ فَسَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ فَحَطَّ اللَّهُ نُورَهُمْ وَ فَرَضَ اللَّهُ لِلْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ سَهْماً فِى الْقُرْآنِ
اصول كافى جلد 4 صفحه :136 رواية :2
زراره گويد: از امام محمد باقر (ع ) (از تفسير) گفتار خداى عزوجل پرسيدم (كه فرمايد): ((و المؤ لفة قلوبهم )) (سوره توبه آيه 60) فرمود: ايشان مردمى بودند كه خداى عزوجل را بيگانگى شناختند و از پرستش آنچه جز خداوند پرستش شود دست برداشته بودند، و گواهى دادند، كه معبودى جز خداى يگانه نيست و محمد(ص ) رسولخدا است ، ولى با اين حال در برخى از آنچه پيغمبر(ص ) آورده بود شك داشتند، پس خداى عزوجل به پيغمبر خود دستور داد بوسيله مال و عطا(ى بآنها) آنانرا با اسلام الفت دهد تا اسلام آنها نيكو شود، و بر اين دين كه بدان درآمده اند و بدان اعتراف كرده اند پابرجا شوند، و همانا رسولخدا(ص ) در جريان جنگ حنين بهمين وسيله از رؤ ساى عرب از قريش و ساير قبايل مضر دلجوئى كرد، و از آن جمله ابوسفيان بن حرب و عيينة بن حصين قزارى بودند، پس انصار (از اين جريان ) خشمگين شدند و نزد سعد بن عباده (رئيس انصار) گرد آمدند، و سعد آنها را در جعرانة (كه محلى ميان مكه و مدينه بود) خدمت پيغمبر(ص ) آورد و عرضكرد: اى رسولخدا اجازه سخن بمن مى دهيد؟ فرمود: آرى ، پس ‍ عرضكرد: اگر اين كار (كه انجام دادى ) يعنى اين اموال كه ميان قوم خود قسمت كردى كارى بود كه خداوند دستور داده بود ما رضايت داديم ، و اگر نه اينست ما رضايت ندهيم ؟ زراره گويد: شنيدم از حضرت باقر (ع ) كه فرمود: پس ‍ رسولخدا(ص ) فرمود: اى گروه انصار آيا همه شما با گفتار بزرگ (و رئيستان ) سعد هماهنگ هستيد؟ گفتند: بزرگ و سيد ما خدا و رسول اوست ، (و تا سه مرتبه اين پرسش و جواب تكرار شد) و در مرتبه سوم گفتند: ما هم براءى و قول او هستيم (و همان را گوييم كه او گفت ) زراره گويد: شنيدم حضرت باقر (ع ) مى فرمود: پس خداوند نور ايمان آنها را (براى اين حرفشان ) تنزل داد، و براى ((مؤ لفة قلوبهم )) در قرآن سهمى مقرر داشت .
شرح :

حنين نام دره وسيعى است ميان مكه و طائف كه در آنجا در سال هشت هجرى ميان لشكر اسلام و قبيله هوازن و ثقيف كه مردمانى مشرك و جنگجو بودند جنگى واقع شد و آن جنگ را بنام آن مكان جنگ حنين ناميدند، و در آغاز جنگ لشكر اسلام بواسطه دليرى و شهامت دشمن گريختند، و بيارى خداوند باز گشتند و دشمن رو بفرار نهاده با وطاس و طائف و بطن نخله گريختند مسلمانان از پى هزيمت شدگان رفته و پس از جنگ و گريزهاى مختصرى مسلمين اموال زيادى از آنان بغنيمت گرفتند و از مردان و زنان و كودكان آنها ششهزار نفر باسيرى بردند و در ميان اسيران شيماء دختر حليمه (و خواهر رضاعى رسول خدا (ص ) ) بود كه آن حضرت مسلمانان بيشتر آن اسيران را بسبب وساطت شيماء آزاد كردند و اموال را تقسيم كردند.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.