ورود به كربلاى پُربلا (1)
بسيارى از تاريخ نويسان آورده اند: چون حضرت ابا عبداللّه الحسين صلوات اللّه عليه از مكّه معظّمه عازم شهر كوفه و سرزمين كربلاء گرديد. به همين منظور به همراه اهل بيت و ديگر دوستان و ياران خود حركت كرد، در بين راه در محاصره شديد سپاه حرّ بن يزيد رياحى قرار گرفتند، پس از صحبت ها و مجادله ها، سرانجام توافق شد كه حضرت به راه خود ادامه دهد تا از سوى عبيداللّه – والى كوفه- دستور بعدى بيايد.
لذا امام (ع) با همراهان به مسير خود ادامه داد تا آن كه به محلّى به نام عُذَيْبُ الهِجانات رسيدند.
در اين هنگام از طرف والى كوفه – عبيداللّه – براى حرّ كه فرمانده لشكر بود، نامه اى به اين مضمون آمد كه بايستى از هر جهت بر حسين (ع) و همچنين يارانش سخت گرفته شود.
حرّ، نامه عبيداللّه را براى امام حسين (ع) قرائت كرد.
و چون اصحاب و ياران حضرت از پيام شوم عبيداللّه آگاه شدند، اظهار داشتند: يا ابن رسول اللّه ! اجازه فرما تا با لشكر او مبارزه و قتال كنيم ؟
ادامه دارد ….