113 – زيارت ارواح از قبر حسين (ع ) در شب قدر
و نيز نقل فرمود شب 23 ماه رمضان بالاى بام منزل تنها احياء داشتم هنگام سحر ناگاه حالت سستى و بى خودى به من دست داد در آن حال متوجه شدم كه تمام عالم اعلا مملو از جمعيت و غلغله است و سر و صداى فراوانى است ازصدايى كه فصيحتر و به من نزديكتر بود پرسيدم تو را به خدا تو كيستى ؟ فرمود جبرئيل . گفتم امشب چه خبر است ؟ گفت فاطمه با مريم و آسيه و خديجه و كلثوم براى زيات قبر حسين مى روند و اين جمعيت ارواح پيغمبران و ملائكه هستند.
گفتم براى خدا مرا هم ببريد، فرمود زيارت تو از همينجا قبول است و سعادتى داشتى كه اين منظره را ببينى .
مؤ لف گويد: به راستى حاجى مزبور علاقه شديدى به حضرت سيدالشهداء نصيبش شده است در همان مجلس دو ساعتى چند مرتبه كه اسم مبارك آن حضرت را مى برد بى اختيار گريان و نالان مى شد و چند دقيقه نمى توانست سخن گويد و مى فرمود طاقت ذكر مصيبت آن حضرت را ندارم .