استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«قیامت ما تابع این دنیاست؛ ما دنبال هر امامی باشیم در قیامت با آن امام میآییم.
ظهور ما در دنیا هم همینطور بوده است. اگر ما دنبال یک امامی بودهایم، در دوران او و جامعه او ظهور پیدا میکنیم و از نسل شیعیان او به دنیا میآییم. اینطور نیست که اگر کسی در دوران نبی اکرم(ص) به دنیا آمده، تصادفی باشد یا اگر جزو محبین است، تصادفی باشد.
… بعضیها برای اینکه ارزش ایمان را پایین بیاورند، میگویند آقا! اینها وراثتی است و باید با استدلال به دست بیاید! خیال میکنند استدلال، معجزه میکند!
این ایمان، از عوالم قبل آمده؛ هم شهود در آن بوده، هم تکلیف در آن بوده، هم امتحان در آن بوده، هم عهد در آن بوده. چه ربطی به استدلال دارد؟ من نمیگویم که ما دنبال استدلال نباید برویم و نباید ایمان خودمان را مدلل کنیم و نباید در مقابل شیطان و مجادلات نفس به استدلال و برهان رو بیاوریم و این مجادلات را دفع بکنیم. اینها حتماً باید باشد. ? ?ولی خیال نکنید ایمان با این مجادلات درست میشود! این برهانها برای مجادله با نفس و شیطان است.
ایمان ما از عوالم قبل با شهود، با عهد، با تکلیف، و با بارهای سنگین درست شده. ما [ایمان خود را] از عالم قبل آوردیم. کلی عهد بستیم، کلی میثاق با خدای خود و امام خود بستیم تا ما را از این مجرا در عالم آوردهاند و در این دوران و در این نسل آمدهایم و به این فضای فرهنگی آمدهایم. همه اینها حسابشده است و خیلی از اینها مزد کارهای خود ماست.
در این دنیا هم همینطور است. «وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين». معنای ظاهری آیه این است؛ یقین به سراغ انسان میآید ولی بعد از عبادت و عبودیت. اینطور نیست که از اول به انسانْ یقین بدهند. استدلال، یقین درست نمیکند. استدلال یک طرف را تسلیم میکند برای اینکه انسان حرکت بکند و الا یقین که با استدلال درست نمیشود.
این اندیشه که بعضیها محور استدلال را محور اصلی قرار میدهند، به نظر من به یونان بر میگردد؛ اندیشه ارسطویی است و انسانشناسی ارسطویی در آن اصل است که اصل انسان را به استدلال بر میگرداند و خیال میکند همه چیز با استدلال درست میشود!
اینطوری نیست. رکن اصلی ایمان، شهود است و عهد است و «فطرت» است و البته استدلال هم حتماً محترم است و در جای خودش مکمل این ایمان است و نواقصش را رفع می کند…». ۹۲/۵/۲۶
@ostadmirbaqeri