137 – فرجام ناگوار عهدشكنى
ونيز جناب مولوى سلمه اللّه تعالى نقل فرمود در همان ايام نصيرالاسلام ابوالواعظين به مشهدمقدس آمده بود، ماه مبارك رمضان در مسجد گوهرشاد منبر مى رفت ، شبى از معجزات اوايل اين قرن كه در حرم مبارك رضوى عليه السّلام ديده بود حكايت نمود كه دو زوجه كه با هم و حسينى عليه السّلام بودند و در حباله نكاح يكى از اعيان تهران بودند باهم عهد و پيمان نموده بودند كه با هم صاف باشند و رشك و كين و رقابت همسرى يك نفر ((هووگرى )) را ترك و نزد شوهر سعايت و خيانت و نمامى و فتنه انگيزى يكديگررا نكنند و در بينشان حضرت رضا عليه السّلام ضامن و گواه باشد اگر هركدام عهدشكنى كند، امام رضا عليه السّلام او را كور نمايد.
پس از مدتى يكى از آن دو زن عهدشكنى كرد و به هم عهد خود خيانت نمود، در همان هفته كور شد و توبه و انابه اش فايده نكرد. تصميم گرفت به مشهد بيايد. نصيرالاسلام مذكور، روضه خوان خاص آن زن بود، حكايت كرد كه چهل شب دخيل بالاى سر حرم مبارك بوديم آنچه از ادعيه و تضرع و زارى كه منتهاى قدرت آن زن بود انجام داديم وعده اى از سادات و علما و اهل حال هرشب را با او صبح كرديم اثرى از شفا آشكار نشد، شب چهل و يكم زيارت وداع نموده و ماءيوسانه تصميم گرفتيم فردا عازم تهران شويم . طلوع فجر نورى از ضريح مقدس ظاهر شد از بالاى سر آن زن گذشت ، حاضرين همه آن نور را ديده صلواتهاى بلند فرستاده شد، همه يقين كردند كه آن خانم شفا يافت ، نور از پنجره گذشت ناگهان صداى كف زدن و صلوات از دارالسياده بلند شد، همه رفتيم ديديم پيره زن كور زوار كابلى شفا يافته ، هر دو چشمش بينا شد با اينكه سالها به كورى بسر برده و برايش كورى عادت شده بود و ابدا براى شفاى خود در آن وقت نه دخيل شده بود و نه دعا و توسل نموده بود، خداوند قدرت امامت را به خانم ماءيوس و ما و مردم نشان داد و مردم را آگاهانيد كه عهد و ضمانت خليفه خدا را در امور عادى خود سست نشمارند و به عهد و قسم خود پايبند بوده خيانت نكنند.
از اين داستان به خوبى دانسته مى شود بزرگى گناه نقض عهد باخدا و رسول و امام ؛ يعنى كسى كه با خدا عهد كرد كه فلان گناه را ترك كند، سپس عهد خود را شكست و بجا آورد، هرچند آن گناه صغيره بوده به واسطه نقض عهد، گناه كبيره اى مى شود كه سزاوار عقوبتهاى سخت الهى خواهد شد و براى دانستن بزرگى اين گناه و سختى عذاب آن به كتاب گناهان كبيره مراجعه شود.
در خصوص اين داستان اگر گفته شود كه آن زن بيچاره پس از كورى از گناه خود پشيمان شده و به آن امام معصوم پناهنده گرديده ، چهل شب ناله مى كرده و ديگران هم درباره اش دعا مى كردند و كسى كه از گناهى توبه كرد مثل اين است كه گناه نكرده پس چرا توبه اش پذيرفته نشده و چشمش شفا نيافت ؟
در جواب گوييم اولاً: حقيقت توبه معلوم نيست در آن زن موجود بوده ؛ زيرا توبه آن است كه شخصى از گناهى كه كرده از جهت اينكه مخالفت امر پروردگار خود نموده پشيمان و حسرت زده و نالان گردد و عزم بر ترك آن داشته باشد پس اگر تنها از جهت عقوبت آن پشيمان باشد توبه حقيقى نيست ؛ يعنى حالش طورى است كه اگر آن عقوبت نباشد از مخالفت امر پروردگار باكى ندارد پس توبه او از گناه نيست تا پذيرفته شود.
ثانيا: بر فرض اينكه توبه حقيقى هم باشد، شرط قبولى توبه اش اين است كه نزد ((هووى )) خود رفته از او عذرخواهى كند و دل رنجيده اش را به دست آورد و فساد و نمامى كه كرده به صلاح درآورد.
ثالثا: كسى كه با خداوند عهدى بست و سپس آن را شكست كفاره بر او واجب مى شود و تا بتواند بايد در اداى آن كوتاهى نكند وگرنه آمرزيده نمى شود (كفاره عهدشكنى يك بنده آزاد كردن يا شصت روز روزه گرفتن يا شصت گرسنه را سير نمودن است )
رابعا: گوييم شفا نيافتن چشم آن زن لطفى بوده از طرف پروردگار در باره آن زن و ديگران تا بدانند خدا و روح شريف امام ها همه جا حاضرند و بر اعمال بندگان ناظرند و چيزى از آنها پوشيده نيست و همانطورى كه ارحم الراحمين است ((فى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالَّرحْمَةِ)) همچنين ((اَشَدُّالْمُعاقِبيَن )) است ((فى مَوْضِعِ النَّكالِ وَالَنَّقِمَةِ)) و پس از دانستن اين معنا، ديگر بر گناه جراءت ننمايند و از قهرش در هراس باشند.