قرآن
آيه شماره ٣ از سوره مبارکه احزاب
اتصال به بی نهایت
وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ وَكَفَىٰ بِٱللَّهِ وَكِيلٗ
و بر خداوند توكّل كن، و همین بس كه خداوند وكیل و نگهبان (تو) است.
1- پیروى نكردن از كافران و منافقان و پیروى از وحى، مشكلاتى دارد كه راه مبارزه با آن توكّل به خداست. «لا تطع – واتّبع – و توكّل»
2- سعى كنیم دلیل دستورها را بیان كنیم. «توكّل على اللّه – كفى باللّه وكیلا» (كسى كه خدا دارد چه ندارد؟)
================
نور است در دو عالم ، از روی ماه مهدی
گلهای باغ جنت ، شــد فرش راه مهدی
عشق و صفـا و خوبی ، دارایی دل مــــا
دلهـــــای عاشق مــــا ، نذر نگاه مهدی
شاعر: جواد مزنگی
=================
معصوم شناسی
کیفر بدی 2 پیامبر خراش گردن خود را به او نشان دادند و فرمودند: به خاطر این خراش، از تو دادخواهی خواهد شد! اعرابی گفت :نه ! دادخواهی نخواهد شد ! |
======================
حدیث
آرام جان و تن امام باقر علیه السلام |
==============
احکام
تماشاى پاسور بازى ديگران چه حکمى دارد؟
ج) اگر مستلزم مفسده و يا تأييد عملى آن محسوب شود، جايز نيست.
================
شهدا
ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند. |
|
در مقر اندرزگو معمولا دو سه ساعت اول شب را می خوابید و بعد بیرون می رفت. موقع اذان بر می گشت و برای نماز صبح بچه ها را صدا می زد. با خودم گفتم: ابراهیم مدتی است که شبها اینجا نمی ماند. یک شب به دنبال ابراهیم رفتم. دیدم برای خواب به آشپزخانه سپاه رفت. فردا از پیرمردی که داخل آشپزخانه کار می کرد پرس و جو کردم. فهمیدم: بچه های آشپزخانه همگی اهل نماز شب هستند. ابراهیم برای همین به آنجا می رود. اما اگر بخواهد داخل مقر، نماز شب بخواند همه می فهمند. شهید ابراهیم هادی منبع : کتاب سلام بر ابراهیم منبع کلام شهدا:سايت تبيان |
=============
مشاوره
گذشته ها نگذشته
گويند باز شاهي بر شانه چوپاني نشست. مسؤولين كشوري خدم و حشم به او پيشنهاد دادند كه به خاطر خوش يمني و بخت بلندش قبول كند كه شاه ممكلت شان شود. چوپان قبول كرد. هر وقت با مردم و مسؤولين ديدار داشت به حرم خود مي رفت و با كمي تأخير به ديدار آنها مي آمد. بعد حكيمانه قدم مي زند و نگاه مي كرد و منصفانه سخن مي گفت: بارها و بارها وزرا و وزير اعظم درباره اين راز شاه سؤال مي كرد.
روزي شاه به ايشان گفت: من چوپان بودم و روزگار سختي در بيابان با رمه ها گذرانده ام. مال ما را به بهانه عوارض و مخارج كشور به تاراج مي بردند و سنگ صبور غم هاي اقوام و پدرم بودم. وقتي به قصر آمدم با خود ني و پوستين و عصايم را آوردم تا هر روز با ديدن آنها گذشته خودم را به ياد آورم.
***
واقعيت اين است كه بسياري از دختران ما بعد از اين كه خرشان از پل گذشت
فراموش مي كنند كه مي ترسيدند كه سن شان بالا رود و همسري صالح نصيب شان نشود.
فراموش مي كنند كه براي رفع مشكل دخيل ها مي بستند. صدقه ها مي دادند و نذر نياز و دعاها مي كردند.
فراموش مي كنند با خداوند عهد مي كردند كه همسري به او ارزاني كند تا زني قانع، با خدا و سازگار باشند و به سهم خود گامي در ازدواج جوانان و تقويت روابط همسران بردارند.
فراموش مي كنند كه همين الان زنان بيوه و دختراني با سن بالا هستند كه غبطه و يا حسرت و حسادت ايشان را مي خورند.
نمي دانم شايد اين خانم ها مي ترسند شكر كنند و خداوند زن ديگري را براي همسرشان زياد كند. اين خانم ها از اين جهت نبايد بترسند چون خداوندرحمان فرموده اگر شكرگزار باشيم نعمت ها و ظرف وجودتان را زياد مي كنم. ولي آيا اينان نمي ترسند نعمت شوهر يا آرامش يا كرامت انساني و بزرگ منشي و سعه وجودي از آنها گرفته شود؟! لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ [1].
پی نوشت:
1.ر.ك: محمدحسين قديري، مثل هاي روان ( تمثيل هاي روان شناختي و تربيتي)، ص 136
============
سخنان بزرگان
علامه سید محمد حسین طباطبائی(کیش مهر، ص 242) |