حضرت زينب چشم هاى او را به اذن خدا شفا داد
شهيد آية الله دستغيب در كتاب داستانهاى شگفت صفحه 51 مى نويسد: مرحوم محمد رحيم اسماعيل بيك كه شخصى با تقوا و مؤ منى شايسته و در توسل به اهل بيت عليهم السلام و علاقه قلبى به حضرت سيد الشهداء كم نظير بود، و از اين بابت ، رحمت و بركت صورى و معنوى زياد نصيبش شده بود و در رمضان سال 1387 هجرى قمرى به رحمت حق و اصل شد نقل نمود:
كه در شش سالگى مبتلا به درد و تا سه سال گرفتار بوده و عاقبت از هر دو چشم كور گرديد، در ماه محرم در ايام عاشورا كه منزل مرحوم حاج محمد تقى اسماعيل بيك ، كه دائى او است روضه خوانى بود و چون هوا زياد گرم بود به مردم شربت خنك مى دادند، محمد رحيم گفت : از دائى خود خواهش نمودم كه اجازه بده من به مردم شربت بدهم ، دائى گفت : تو كه چشم ندارى و نمى توانى ، گفتم : يك نفر چشم دار همراه من بيايد، تا مرا يارى كند قبول فرموده و من با كمك خودش مقدارى به مردم شربت دادم .
در اين اثناء مرحوم معين الشريعه اصطهباناتى منبر رفته روضه حضرت زينب عليهماالسلام را مى خواند و من سخت متاءثر و گريان شدم ، تا اينكه از خود بيخود شدم در آن حال خانم مجلله و جليل القدرى كه دانستم حضرت زينب عليهماالسلام است ، دست مبارك بر دو چشم درد نمى گيرى . پس وقتى چشمم را باز كردم اهل مجلس را ديد شاد و فرحناك خدمت دائى ام مرا در اطاقى بردند و مردم را متفرق نمودند، و نيز نقل نمود كه در چند سال قبل مشغول آزمايش بودم و غافل از اينكه نزديكم ظرف پر از الكل است ، كبريت را روشن نموده ، ناگهان الكل شعله ور شد و تمام بدنم از سر تا پا تا آخر عمر چشمم درد نگيرم .