لطيفه42

لطيفه
دو مرد را به نزد يكى از حاكمان آوردند، در حق يكى از آنها گفتند: كه اين كافر است حرفهاى كفر و زندقه بزبان مى آورد، و در خصوص ديگرى گفتند: كه علنا شراب مى خورد و عربده مى كشد.
حاكم امر كرد كافر را بكشند و شراب خوار را حد بزنند، جلاد اول شراب خوار را با خود برد كه حد بزند، آن مرد گفت : اى امير تو را بخدا قسم مى دهم ديگرى را معين فرماييد كه به من حد بزند، من به اين شخص راضى نيستم ، امير با تعجب گفت : براى تو چه فرقى مى كند كه اين حد بزند يا ديگرى ، شرابخوار گفت : اين مرد بى شعور و بى حواس ‍ است ، عوض اينكه مرا حد بزند، مرا مى كشد، و كافر را حد مى زند، امير از اين سخن خنده زياد كرده و از وى عفو نمود.(96)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.