لطيفه
شخصى از جناب حجه الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محسن قرائتى زيد عزه نقل كرد كه گفت از تلويزيون شنيدم كه ميگفت : روزى بچه اى را ديدم پشت در خانه اى ايستاده و ناراحت است گفتم : بچه چرا اينجا ايستاده اى و ناراحتى ، گفت : مى خواهم زنگ در خانه را بزنم و قدم كوتاه است و نمى توانم ، گفتم اين كه ناراحتى ندارد، من برايت زنگ ميزنم گفت نه تو مرا بغل كن تا من خودم زنگ بزنم ، من او را بغل كردم و او زنگ در خانه را زد گفت حالا بيا تا با هم فرار كنيم …