شوخى و خنده
معمر خلاد گويد: از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم : قربانت شوم ، مردى در ميان جمعى است و سخنى به ميان آيد و آنها شوخى كنند و بخندند حضرت فرمود: باكى نيست تا آنجا كه نباشد – به گمانم مقصودش فحش بوده – (يعنى در صورتيكه به فحش و هرزه گوئى نكشد) سپس فرمود: همانا رسول خدا صلى الله عليه و آله اينگونه بود كه عرب بيابانى نزدش مى آمد و هديه اى برايش مى آورد و همانجا مى گفت : بهاى هديه ما را بده ، پس رسول خدا(ص ) مى خنديد، و هر زمان كه اندوهگين مى شد مى فرمود: آن عرب بيابانى چه شد؟ كاش نزد ما مى آمد.
فضل بن ابى قره گويد: حضرت صادق عليه السلام فرمود: (( ما من مؤ من الا و فيه دعابة قلت : و ما الدعابة ؟ قال المزاح ، )) يعنى هيچ مؤ منى نيست جز اينكه در او دعابة هست ، من عرض كردم : دعابة چيست ؟ فرمود: مزاح و شوخى
يونس شيبانى گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: شوخى كردن شما با همديگر چگونه است ؟ عرض كردم : اندك است ، فرمود: اينگونه نباشيد زيرا شوخى از خوش خلقى است ، و تو به اين وسيله برادرت را خوشحال مى گردانى ، و هر آينه رسول خدا(ص ) با كسى شوخى مى كرد و مى خواست كه او را شاد و مسرور كند.
عبدالله بن محمد جعفى گويد: شنيدم حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمود: خداى عزوجل آنكس كه ميان جمعى شوخى و خوشمزه گى كند دوستش دارد، در صورتيكه فحشى در ميان شوخى ها نباشد.(262)