خدمتگزارى جن ها از امامان (ع )
سدير صيرفى مى گويد: امام باقر (ع ) مرا براى انجام امورى ، ماءمور كرد، من سوار بر شتر، حركت كردم و هنگامى كه به (دره و روحاء) رسيدم ، شخصى را به صورت انسانى ديدم كه خود را به پارچه اى پيچيده بود، گمان كردم تشنه است ، به سويش رفتم و ظرف آب به او دادم .
گفت نيازى به آب ندارم ، نامه اى به من داد كه مهرش هنوزتر بود، نگاه كردم ديدم مهر امام باقر(ع ) است ، به او گفتم : (كى در نزد صاحب اين نامه بودى ؟)
گفت : همين لحظه .
در نامه مطالبى بود كه امام باقر(ع ) به من دستور آن را داده بود، در همان لحظه ، تا نگاه به نامه رسان كردم ، كسى را نديدم وقتى كه امام باقر(ع ) به مدينه آمد به محضرش رفتم ، و عرض كردم : مردى در فلان محل نامه شما را به من رسانيد كه هنوز مهرش تر بود(او چه كسى بود؟).
امام باقر:
يا سدير ان لنا خدما من الجن فاذا اردنا السرعة بعثناهم
:(اى سدير! ما خدمتگزارانى از طايفه جن دايم ، هر گاه كارى را خواستيم تا با سرعت انجام شود، آنها را براى انجام آن كار مى فرستيم ). (118)
|