#کتابی_زیباوجذاب
وقتی در میان بهشت الهی مشغول گشت وگذار بودم احساس کردم جوان زیبایی به من نزدیک میشود. خوب که نزدیک شد متوجه شدم که پدرم شهید حاج محمد طاهری است!
مرا در آغوش گرفت. احساس کردم هیچگاه از من جدا نبوده و همواره در کنارم حضور داشته.
بعد از کمی صحبت به من گفت: بیا با هم به دیدار پیامبر برویم. باورم نمی شد. با پدر به چشم بر هم زدنی به یک باغ بسیار زیبا و باشکوه رفتیم. جماعتی روی چمن ها نشسته بودند. در مقابل ما پیامبر ایستاده بود و مشغول صحبت بود. من محو جمال بی مثال پیامبر شدم…
یادم هست که به پدرم گفتم: پدر جان وقتی پیامبر اینقدر زیباست، چرا خداوند از زیبایی حورالعین در قرآن صحبت میکند؟!
ادامه دارد ….
📙برگرفته از کتاب با بابا. اثر گروه شهید هادی. لینک خرید کتاب
http://yun.ir/niqhwb
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63