#برشی_ازکتاب_بازگشت
#برشی_ازکتاب_بازگشت
در بررسی اعمالم پیرزنی را دیدم که تنها زندگی می کرد. از من خواسته بودند که گاهی به او سر بزنم و از حالش با خبر شوم.
من آن زن را به خوبی می شناختم ولی به خاطر این که او پر از احساسات منفی بود هیچ وقت به دیدن او نرفتم، زیرا فکر می کردم نمی توانم اثر او را روی احساسم تحمل کنم. ولی آنجا فهمیدم این فرصت و موقعیت برای کمک به او از عالمی بالاتر ترتیب داده شده بود، اما من…
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63