مذمت افراد فحاش در روایات 4⃣
مذمت افراد فحاش در روایات 4⃣
قرآن مى فرمايد: «اى اهل ايمان هرگز نبايد قومى، قوم ديگر را مسخره و استهزاء نمايند، شايد آن قومى كه مسخره مى كنيد بهترين مؤمنان باشند و نيز بين زنان باايمان، قومى قوم ديگر را مسخره نكند، چه بسا آنها بهترين زنانند و هرگز عيب جوئى از همدينان خود نكنيد و با نام و لقب هاى زشت همديگر را نخوانيد كه بعد از ايمان آوردن نام فسق [بر مؤمن نهادن] زشت است و كسى كه توبه نكند ستمكار است».(۵)
آيا ما همان گونه ايم كه قرآن مى خواهد؟ من نمى دانم بعضى چه لذتى مى برند كه براى خنداندن چند نفر هر نسبتى و هر لقب زشتى هست به افراد مى دهند، هر عيبى كه در ظاهر اندام آنها است با لحنى زشت براى مسخره كردن آن مؤمن مى گويند، هر خصلتى را مثل قدكوتاهى، قدبلندى، بى موئى، چاقى، لاغرى همه را با حالتى زشت براى كوچك كردن او مى گويند، آيا اين روش را خداوند به ما توصيه كرد؟ آيا اين اعمال مورد رضایت رسول الله(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است؟ باشد تا روز جزاء روشن شود و هر كس ببيند چه كسى مسخره است، مسخره شونده در اين دنيا یا مسخره كننده در آن دنيا.
خداوند در زمره صفات منافقين و گم گشتگان از راه حقيقت مى فرماید: «عُتُلٍّ بَعدَ ذَلِكَ زَنِيمٍ»(۶)؛ (با اين همه[عيب باز] بدگوى و خشن بى اصل و نسبند). در روايتى از رسول گرامى در ذيل اين آیه آمده كه: «هُوَ الفَاحِشُ اللَّئِيمُ»(۷)؛ (مراد، فحش دهنده پَست است).(۸)
🆔 http://eitaa.com/mahdavi_arfae
پی نوشت:
(1). «لِغَيّةٍ» لام براى ملكيت مجازيه است كه بر سر «غَيّة» به كسر و فتح اول و فتح ياء مشدّده بمعنى ضلالت و گمراهى است آمده است. گفته مى شود او ولد غيّه است؛ يعنى فرزند زنا است «الغيى» مثل «الغِنى»: پست و ساقط از اعتبار (الكافي، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 323، باب (البذاء).
(2). كشف الغمة في معرفة الأئمة( ط- القديمة)، اربلى، على بن عيسى، محقق / مصحح: رسولى محلاتى، هاشم، بنى هاشمى، تبريز، 1381 قمری، چاپ: اول، ج 2، ص 121،( و أما عمره)؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1403 قمری، چاپ: دوم، ج 75، ص 185، باب 22 (وصايا الباقر ع).
(3). كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، متقي هندي، علاء الدين علي بن حسام الدين، محقق: بكري حياني – صفوة السقا، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1401 قمری / 1981 میلادی، الطبعة الخامسة، ج 3، ص 597، ح 8082.
(4). «سِنْد» به كسر اول و سكون دوم… شهرى بين شهرهاى هند و كرمان و سجستان، گفته اند «سند» و «هند» دو برادر از فرزندان «بوتير بن يقطين بن حام بن نوح» بوده، به يك فرد از اهل آنجا «سِنْدى» گفته مى شود و جمع آن «سِنْد» است مثل زِنجى و زِنج (معجم البلدان، حموى، شهاب الدين ابو عبد الله ياقوت بن عبد الله، بيروت، دار صادر، 1995 میلادی، الطبعه: الثانية، ج 3، ص 267، (السند)) شبيه به اين را در مراصد الإطلاع علي أسماء الأمكنة و البقاع، ابن عبد الحق بغدادى، صفى الدين عبد المومن، محقق / مصحح: بجاوى، على محمد، دار الجيل، بيروت، 1412 قمری، چاپ: اول، ج 2، ص 746، (السند) مختصرتر آورده است.
(۵). الكافي، همان، ص 324، باب (البذاء)؛ وسائل الشيعة، شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت(ع)، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، 1409 قمری، چاپ: اول، ج 16، ص 36، باب 73 (تحريم القذف حتى للمشرك مع عدم الاطلاع).
🆔 http://eitaa.com/mahdavi_arfae