«من پناهنده نیستم»
«من پناهنده نیستم»
📆 در سال ۱۹۴۸، نیروهای رژیم صهیونیستی به روستای طنطوره در نزدیکی حیفا حمله میکند که تعداد زیادی از اهالی روستا در این حمله کشته میشوند و تعدادی نیز روستا را ترک میکنند. داستان «من پناهنده نیستم» از همین جا آغاز میشود.
📒 داستان زندگی شخصیت اصلی کتاب «من پناهنده نیستم» همان داستان فلسطین است؛ داستانی که از زاویهدید یک دختر نوجوان آغاز میشود، در طول قصه رشد میکند و از نوجوانی به جوانی و میانسالی و پیری میرسد، اما در تمام این سالها حقیقتی همراهش است؛ زادگاهی که یک شب بهاری برای همیشه ترکش کرده. رقیه از این خانه به آن خانه میرود، اما همیشه وطنش را بر شانههایش حمل میکند.
📜 داستان رقیه فقط به حوادث تاریخی محدود نمیشود. نویسنده، خواننده را به اعماق زندگی در فلسطین میبرد. رقیه از خوراکیهای محلی فلسطین میگوید، در مورد جزئیات گلدوزیهای لباس زنان فلسطینی مینویسد. هر روز صبح روزنامه میخرد تا کاریکاتورهای «ناجی علی» را ببیند و همین جزئیات است که باعث میشود داستان چیزی فراتر از روایت ساده تاریخ باشد و به صفحات خشک آن رنگ تازهای ببخشد. انسانهایی که از روستای طنطوره بیرون شدهاند هر کدام نام و نشانی داشتند، روستا و ساکنینش از آداب و رسوم خاصی پیروی میکردند. رقیه کمی پیش از اشغال قرار بود ازدواج کند و همه این حقایق ساده و روزمره با یک حمله بهم ریخت…
🔻 برای خواندن متن کامل خواندنی به سایت یا #نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐 https://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=23632