ماه، ماه رمضان بود.

ماه، ماه رمضان بود.
وقت، وقت افطار؛
تنها بود.
از خدا مهمان خواست.

در زدند.
رفت به استقبال.
خورشید، پشت درب خانه‌اش طلوع کرده بود.
نماز مغرب را به امام زمانش اقتدا کرد.
نماز که تمام شد امام فرمود:
دعای ماه رمضان را بخوان.

خواند:
اللّهُمَّ أدخِل عَلی أهل القُبورِ السُّرورَ؛
اللّهُمَّ أغنِ کُلَّ فَقيرٍ…

رسید به این فراز:
اللّهُمَّ رُدَّ کُلِّ غریب

صدای محزون امامش را شنید که:
غریب واقعی منم!

دعا که تمام شد حجت خدا فرمود:
حقیقتِ این دعا، دعا برای فرج من است
و استجابت کامل آن در زمان ظهور…

???? برگرفته از بیانات حجت‌الاسلام سید حسین هاشمی‌نژاد.

#رمضان_مهدوی
#داستان_تشرف
#زیبایی_های_ظهور
@Elteja

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.