دیروز عصر توفیق شد
دیروز عصر توفیق شد که زائر مزار هادی ذوالفقاری باشم. جوانی مشغول نظافت آنجا بود. سر صحبت را باز کردم.
گفت از یکی از شهرهای ایران آمده ام و سعی می کنم مرتب سر مزار آقا هادی بیام و اگه کاری از دستم بر بیاد انجام بدم. خیلی به این شهید مدیون هستم.
نشستم و با ایشون صحبت کردم. گفت سال ۹۷ در همین اطراف در وادی السلام مستقر بودم. نیمه شب می خواستم برم حرم که مزار این شهید ایرانی را دیدم. قبرش را زیارت کردم و گفتم: من شنیدم پیش خداوند خیلی مقام دارید. من چند تا حاجت دارم، اگه روا بشه واقعا به شما شهدا معتقد میشم.
اول بحث ازدواج است. دوم بحث مسکن. سوم هم پول برای مراسمات و…
بعد گفت: قرار بوده با دختری ازدواج کنم که برادر دختر مخالفت کرد و…
او ادامه داد: کسی شاید باور نکند، اما از سفر عتبات که برگشتم، کمتر از سه ماه تمام این سه مورد حل شد و من با همسرم سر مزار آقا هادی اومدیم.
از اون سال همیشه برای عرض تشکر خدمت ایشون می رسم. الان هم یک مشکل کوچیک دارم که از خدا خواستم به حق شهدا به خصوص آقا هادی برطرف کند.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63