رابطه اختيار و سرنوشت
سرنوشت ما را خدا از قبل نوشته است؟
درباره سرنوشت، دو تفسير وجود دارد: اول. سرنوشت هر کس از روز نخست، از طرف خداوند تعيين شده و تلاش براي تغيير سرنوشت بيهوده است. در اين صورت، انسان مجبور و بي اختيار است. اين تفسير مورد تأييد اسلام نيست. پذيرش آن، مفاهيم مسلّم اسلامي از قبيل: تکليف، جهاد، سعي و … را نفي ميکند. دوم. نقش انسان و اختيار داشتن او، نه تنها مغاير با سرنوشت نيست؛ بلکه جزئي از همان سرنوشت است. خداوند براي هر چيزي علل و اسبابي قرار داده که هستي و مشخصات آن، به همان علل بستگي دارد. اين طور نيست که هر چه در جهان پديد ميآيد، اتفاقي و بدون رابطه با قبل و بعد باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و … عواملي دخالت دارد و چنين کاري بدون اسباب انجام نميپذيرد، همچنين کارهاي بشر از روي اتفاق از او سر نميزند. بشر آزاد آفريده شده؛ يعني به او عقل و اراده داده شده است و خداوند مقدّر نموده که بشر کارهاي خود را به اراده خودش انجام دهد و سرنوشت خويش را رقم زند. (1) انسان فقط يک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشتهاي گوناگوني در پيش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشين ديگري گردد؛ مثلاً اگر کسي بيمار شود و معالجه کند و نجات پيدا کند، به موجب قضا و قدر است. نيز اگر معالجه نکند و بميرد، آن نيز به موجب قضا و قدر است. اميرالمؤمنين (عليه السلام) از کنار ديوار شکسته برخاست. پرسيدند: از قضاي الهي فرار ميکني؟ فرمود: از قضاي الهي به قدر او پناه مي برم. (2) يعني درست است که تا قانون عليت که منتهي به فرمان خداست، نباشد، ديوار شکسته سقوط نخواهد کرد؛ اما خداوند به من عقلي داده که آن خود، يک حلقه از سلسله قانون عليت است و يک عامل بازدارنده در برابر اين گونه حوادث. ميتوانم به قدر الهي پناه ببرم؛ يعني با عقل خود محل نشستن را اندازهگيري کنم که اگر ديوار سقوط کند، روي من نيفتد. (3) آيات زيادي وجود دارد که اختيار انسان را بيان داشته است؛ مانند: «براي انسان چيزي جز حاصل سعي او نيست».(4) بنابراين تعيين سرنوشت و مقدرات، به معناي تعيين علتها و اسبابي است که زندگي انسان را رقم ميزند. بخشي از اسباب و علتها به وسيله انسان تحقق مييابد.
پی نوشت:
1. مطهري، مجموعه آثار، صدرا، ج1، ص 385.
2. صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، ص 369.
3. مکارم شيرازي، پيدايش مذاهب، ص 31 .
4. نجم (53)، 39.
پاسخگویی به سوالات دینی my.pasokhgoo.ir