#موضوع_روز : «سرفصلِ اول رسانه‌هایِ جبهه حق»

#گپ_روز : ما تصمیم گرفته بودیم مهاجرت کنیم !

#موضوع_روز : «سرفصلِ اول رسانه‌هایِ جبهه حق»

✍️ ما تصمیم گرفته بودیم مهاجرت کنیم !
وقتی می‌گویم «مهاجرت» شاید ذهن شما برود به سمت یک کشور دیگر، یا یک شهرِ خیلی دور!
نه ما تصمیم گرفته بودیم مهاجرت کنیم، از آن زندگی به این زندگی! از نظر جغرافیایی فقط از مرکز تهران به «ری» مهاجرت می‌کردیم!
ولی این مهاجرت از یک زندگی کارمندیِ منظم با مختصاتی بی‌بالا و پایینِ زیاد، به یک زندگی پرچالشِ آخرالزمانی بود! یک زندگی جدیدِ ناشناخته، که نمی‌دانستیم این انتخاب، تازه شروعِ موج‌ها و طوفان‌های عجیب و غریبش است!

• یادم هست اولین بار دوقلوهایم کلاس دوم بودند که این تصمیم را با آنها درمیان گذاشتیم؛ هراس جداشدن از محلّه و مدرسه و دوستان و … چنان درجانشان پیچید که ترجیح دادیم قضیه را منتفی اعلام کنیم.
امّا ما «اراده»ی رفتن داشتیم !
می‌خواستیم حالا که جایِ خالیِ یک لشکر مهدوی را قادریم پر کنیم؛ برویم تا شاید بتوانیم باری برداریم!
من آن روزها نمی‌دانستم که؛ «بابا، تو قرار نیست بروی باری برداری؛ قرار است بروی بارهای سنگینِ روی خودت را یکی یکی در لابلای امتحان‌های زندگی جهادی، بِکّنی و زمین بگذاری و سبک بشوی!

• برای تحقق «اراده‌ی رفتن»مان از یک نقطه کلیدی شروع کردم :
شروع کردم کم کم برای بچه‌هایم با زبان و فهم خودشان از «آینده جهان» گفتم!
از «اراده»ی خدا برای «آینده جهان» و شاخصه‌های زندگی آینده!
اینکه در آن جهان، آدمها همدیگر را دور نمی‌اندازند، باهم قهر نمی‌کنند، همدیگر را به خاطر «منافع» نمی‌خواهند!
بچه‌ها کم کم شاخصه‌های زندگی در دولت کریمه را شناختند، و هربار لابلای قصه‌ها سوال می‌کردند این جهان کِی می‌رسد پس؟
و من هربار جواب میدادم که این جهان وقتی می‌آید که هر کس سهم خودش را در ساختِ این آینده فهمیده باشد و نقشش را بعهده بگیرد و انجامش دهد.

• یکسال طول کشید! که ما شبی لابلای قصه‌های شب‌مان، باهم به این نتیجه رسیدیم که ؛
حالا که ما نقش‌مان را فهمیده‌ایم؛ باید سهم‎‌مان را در «ساخت آینده» ایفا کنیم.
و باهم رسیدیم به اینجا که نقش ما «آگاه کردنِ دیگران از نقشِ خودشان در ساخت آینده و ایفای آن است»
چند ماه طول کشید تا ما مهاجرت کردیم! از همه‌ی آنچه بودیم… به همه‌ی آنچه امروز در آن نفس می‌کشیم؛ با افتخار !
چالش‌های زندگی مان شروع شد؛ و هربار که کم می‌‌آوردیم باز باهم حرف می‌زدیم و یادمان می‌آمد که ما «اراده‌ی نقش‌آفرینی در جهانِ آینده داشتیم» و باید هزینه‌های این اراده را بپردازیم!

• حالا این را داشته باشید تا از دیروز برایتان بگویم!

• جلسه‌ی ارزشمندی داشتیم که در آن جاهای خالیِ محتواهای شبکه‌های اجتماعی برای استخراج شده بود و سرفصل‌وار برای تولید در اختیار ما قرار گرفت.
امّا ذهن من درگیر یک «کُل» بود.
یعنی یک سرفصل که همه‌ی این سرفصل‌ها را در خود جای دهد!
یعنی :
– هم قدرت توحیدمان را بالا ببرد، و آرامش‌مان را افزایش دهد!
– هم روح همدلی و سخت کوشی و حمایت‌گری را در ما افزایش دهد تا دوران جنگ را به زیباترین شکل ممکن سپری کنیم! و…

• سحر گفتم خدایا من میدانم که تو «اراده‌ی رفتن» کرده‌ای !
یعنی رفتن از این زندگی به زندگی در جهان آینده …
از جهانِ «طبیعت گرایی» به جهان «فطرت گرایی»! آیه پنج سوره قصص هم گواهش …👇
( ما اراده كرديم كه بر آن مردم ضعيف شده در روى زمين منّت گذاريم و آنان را رهبران مردم كرده و وارثانشان نماييم.)

• حالا بهترین و زیباترین راه برای عبور دادنِ آرام و قدرتمند فرزندانِ امام زمان علیه‌السلام در سراسر دنیا که «طوعاً» به طلب میراندنِ ائمه‌ی کفر رسیده‌اند و آن را با هشتگ JUST DO IT دارند اعلام میکنند چیست؟ راهی که یک راه باشد اما همه سرفصل‌ها را در خود جای دهد!

صبح طلوع کرد!
و من فهمیدم باید از صبحی که خدا «اراده‌ی طلوع‌ِ» آنرا کرده حرف زد!
«فهم آینده جهان» همان ترسی است که دشمن برای آن سالها ناتوی فرهنگی براه انداخت!
فهمی که کلید تلاشِ بیشتر هر کدام از ما برای عبور از حوادث طبیعی مسیر است!

خداوند «اراده کرده است که مستضعفانِ ستمدیده جهان را قوی گرداند» که گردانده … و ما یکهفته است داریم به چشم می‌بینیم!
و خداوند اراده کرده آنان را «وارثان جهان» گرداند که برای به ارث بردنِ چیزی باید صاحبِ قبلیِ آن بمیرد… و این جنگِ رسمیِ آخرالزمانی، جنگِ اراده هاست!
باید برویم و در طرفِ اراده‎‌ی خدا بایستیم و نقش‌مان را درست ایفا کنیم.

• اینگونه «از این زندگی به آن زندگی در دولت صالحان مهاجرت خواهیم کرد. با شکوه و افتخار»

@ostad_shojae

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.