✍️دارد غروب فرشچیان گریه میکند…

در آستانه اربعین حسینی و به یاد استاد فرشچیان ببینید:
✍️دارد غروب فرشچیان گریه میکند…

▪️با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد
ذهنش ز روضه‌های مجسم عبور کرد
در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد

▪️احساس کرد از همه عالم جدا شده‌ست
در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده‌ست

▪️در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

▪️باز این چه شورش است که در جان واژه‌ها‌ست
شاعر شکست‌خورده طوفان واژه‌ها‌ست

▪️بی‌اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد، واژه لب‌تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

▪️حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند
دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

▪️با این زبان چگونه بگویم چه‌ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی‌ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید

▪️در خون کشید قافیه‌ها را، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را

▪️اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
“خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

▪️بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود”
او کهکشان روشن هفده ستاره بود

▪️خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن…
پیشانی‌اش پر از عرق سرد و بعد از آن…
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن…
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن…

▪️در خلسه‌ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس…

👈 آقای سید حمیدرضا برقعی؛ ۱۳۸۶/۷/۴ | مشاهده و دریافت (https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=30271)

✍️«امین»؛ شعر و ادب فارسی به روایت حضرت آیت‌‌الله خامنه‌ای
🖥 Farsi.Khamenei.ir

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.