وجه الله

وجه الله

در عهد خلافت ابوبكر چند نفر راهب ، به مدينه آمدند و نزد ابوبكر رفتند و درباره پيامبر و كتابش پرسش نمودند.
ابوبكر گفت : آرى ، پيامبر آمد و با خود كتابى آورد.
پرسيدند: آيا در كتاب او، وجه الله مذكور است ؟
ابوبكر گفت : آرى .
پرسيدند: تفسيرش چيست ؟
ابوبكر گفت : از اين سؤ ال در دين ما نهى شده و پيامبر ما آن را تفسير نكرده است . در اين هنگام همه راهبان خنديدند و گفتند: به خدا سوگند پيامبر شما دروغگو بوده ، كتاب شما باطل است .
پس او را رها كرده ، رفتند. چون سلمان ماجرا را دريافت ، آنان را نزد امير مؤ منان عليه السلام برد و گفت : اين شخص ، خليفه و جانشين پيامبر و پسر عمّ اوست ، پرسش خود را بر او عرضه داريد! آنان همه سؤ ال را از على عليه السلام پرسيدند. حضرت فرمود: شما را با سخن پاسخ نمى گويم ؛ بلكه با انجام عملى ، به آن پاسخ خواهم گفت . سپس امر فرمود هيزمى آوردند و آتش زدند، چون همه هيزم آتش گرفت و شعله كشيد راهبان را فرمود: اى راهبان ! وجه آتش ‍ كجاست ؟
راهبان گفتند: اين ، تمامش وجه آتش است .
پس فرمود: تمام وجود، وجه الله است . سپس اين آيات را تلاوت فرمود: فاينما تولو فثمّ وجه الله و نيز: كل شى ء هالك الا وجهه له الحكم و اليه ترجعون . آن گاه تمام راهبان به دست آن حضرت اسلام آورده ، موحد و عارف گشتند.(31)

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.