برای تفحص شهدا رفته بودیم.

نیزار

🌷 برای تفحص شهدا رفته بودیم.
شب، دست خالی برگشتیم.
شب خواب دیدم هر بار که باد، نیزار را می‌جنباند، ناله‌ای در دشت می‌پیچد که می‌گویند: این صدا، غم یک دل‌شکسته است که سال‌هاست توی این دشت، جا مانده است. ما منتظران ظهوریم. استخوان‌های شکسته و جمجمه‌های سوراخ ما، گواه این ادعاست.

با بانگ اذان صبح بیدار می‌شوم.
صبح با پیدا کردن پیکر یک شهید و یک جمجمهٔ تیرخورده و تعدادی استخوان، خوابم تعبیر می‌شود.

📖 #داستانک

✅ رسانه مهدیاران
@mahdiaran

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.